چطور در مسیر خودسازی گام برداریم؟

چطور در مسیر خودسازی گام برداریم؟

از وقتی کودک بودیم از ما می‌خواستند در تحصیلات بهترین باشیم، تلاش کنیم نمره‌ی خوبی بگیریم و در آزمون‌ها عالی ظاهر شویم. یادگیری در مدارس و دانشگاه همیشه بیشتر در جهت پیشبرد دوره‌های تحصیلی انجام ‌شده است؛ اما جنبه‌هایی نظیرخودسازی و پیشرفت‌های فردی که نقشی به همان اندازه مهم در زندگی انسان‌ها ایفا می‌کنند، چه می‌شود؟

اهمیت خودسازی اغلب مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. یا به‌راحتی کمبودهای خود را مخفی می‌کنیم و از مواجهه با آن‌ها سرباز می‌زنیم، یا صرفاً به دلیل عدم آگاهی نسبت به آن‌ها احساس خوشحالی می‌کنیم. حقیقت این است که انسان نمی‌تواند از خودش فرار کند. هر چه بیشتر از خود دور شود، چاه عمیق‌تری برای خود چال می‌کند چراکه بالاخره زمانی فرا می‌رسد که همه‌ی این عواطف هضم‌ نشده، خود را نشان می‌دهند و فرد را در هم می‌شکنند. پس باید چه‌کار کنید؟ اول هشیارانه به دنبال خودآگاهی باشید و افکار، عواطف و واکنش‌های خود را زیر نظر بگیرید. تصمیم بگیرید خودسازی را به بخشی جدانشدنی از زندگی خود تبدیل کنید. درست همان‌طور که یادگیری هرگز نباید متوقف شود، خودسازی نیز باید مداوم ادامه یابد. منظور و هدفمان باید تمرکز بر پیشرفت مداوم نفس در هر مرحله از زندگی و تبدیل به نسخه‌های بهتر خودمان باشد. در ادامه، ۱۲ دلیل برای اهمیت خودسازی فارغ از سن و سال فرد ارائه شده است:

خود آگاهی۱- خود آگاهی را افزایش دهید

زمان بسیار زیادی را صرف شناختن دیگران و حل مسائل آن‌ها می‌کنیم. اگر فقط همان مقدار زمان را برای شناخت خود صرف کرده بودیم، اوضاع بسیار متفاوتی را رقم می‌زدیم. درست است؟

اولین قدم در راه خودسازی شما را ملزم می‌کند که بیش ‌از پیش خودآگاه شوید و بیشتر خود را بشناسید. شما را وادار می‌کند خود را زیر سؤال ببرید و با حقیقت، هرچقدر هم که بی‌رحم باشد، روبرو شوید. خودآگاهی سیاحتی بدون توقف است. هر چه زندگی پیش می‌رود، تجربیات و چالش‌های مختلفی بر سر راه شما قرار می‌گیرد که شما را نسبت به شخصیت، افکار و احساساتی که دارید، بیشتر آگاه می‌کند؛ بنابراین برای آنکه در مسیر خودسازی قرار بگیرید، از دست نرفتن ارتباطی که با خود دارید، بسیار حائز اهمیت است.

۲- نقاط قوت را تقویت کنید

خودسازی کمک می‌کند تا نقاط قوت خود را کشف کرده و از آن استفاده کنید. از روابط گرفته تا حرفه و شغل، شناخت نقاط قوت در همه‌ی حوزه‌های زندگی اهمیت دارد. با خودسازی، درک بهتری از آن چیز که به دنبالش هستید و مسیرهایی که احتمالاً به کامیابی و برتری شما منجر خواهد شد، به دست خواهید آورد. به شما کمک می‌کند برای زندگی خود هدف تعیین کنید و این اهداف را محقق سازید. درهرصورت، تنها زمانی می‌توانید به چیزی که می‌خواهید برسید که بدانید چه می‌خواهید. با تقویت و بهره‌مندی از نقاط قوت خود، احتمال آنکه به موفقیت دست پیدا کرده و در جهت تشکیل یک زندگی شاد و پربار گام بردارید، بیشتر خواهد شد.

۳- بر نقاط ضعف چیره شوید

درحالی‌که شناسایی نقاط قوت یکی از جنبه‌های مهم خودسازی است، رسیدگی به نقاط ضعف نیز بسیار حائز اهمیت است. از داشتن نقطه‌ضعف خجالت نکشید. این نقاط ضعف را به‌عنوان حوزه‌های پیشرفت در نظر بگیرید. همه‌ی انسان‌ها نقاط قوت و ضعفی دارند که شخصیت آن‌ها را شکل می‌دهد. همین نقص‌ها است که ما را انسان می‌کند. هدف خودسازی باید درک چیزی فراتر از نقاط ضعفی باشد که شما را از رسیدن به عظمت و بزرگی بازمی‌دارند. نقاط ضعف خود را بپذیرید، ریشه و منبع آن‌ها را پیدا کرده و مصمم شوید که بر آن‌ها غلبه کنید. شاید آسان نباشد، اما قطعاً غیرممکن نیست. اجازه دهید سیاحت خودسازی شما تک‌تک نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کند و شما را بالا ببرد.

۴– از ناحیه‌ی آسایش بیرون بیایید

«ناحیه‌ی آسایش» جای خطرناکی است. قطعاً احساس خوبی به فرد می‌دهد؛ اما هم‌زمان به معنی رکود و بی‌حرکتی نیز هست و هر جا که رکود باشد، هرگز نمی‌توانید رشد و پیشرفت داشته باشید. تصمیم به خودسازی نیازمند بیرون آمدن از ناحیه‌ی آسایش است. به شما کمک می‌کند با ترس‌های خود روبرو شوید، چیزهای جدید را امتحان نمایید، ریسک کنید و خود را به چالش بکشید. گاهی اوقات وجه جدیدی از شخصیت خود را کشف خواهید کرد؛ اما گاهی نیز شکست می‌خورید. اجازه ندهید این شکست‌ها شما را زمین بزند. علم به این‌که تلاش خود را کردید، باید به شما انگیزه بدهد تا هرگز از خود راضی نشوید و بیش‌ازحد در حوزه‌های آشنا احساس راحتی نکنید، چون همان‌طور که می‌گویند، زندگی خارج از ناحیه‌ی آسایش آغاز می‌شود.

۵- سلامت ذهن را افزایش دهید

یکی از مهم‌ترین پیامدهای خودسازی، تأثیر مثبتی است که بر سلامت ذهن می‌گذارد. وقتی توجه را به درون خود معطوف می‌کنید، می‌توانید شناخت بهتری از خویشتن خویش داشته باشید و در نتیجه می‌توانید به شکلی مؤثرتر به افکار و عواطف خود رسیدگی کنید. تازه می‌فهمید چرا برخی عواطف را تجربه می‌کنید و یاد می‌گیرید چطور با زمان آن‌ها را حل کنید. کسی که خودآگاهی ندارد و برای پیشرفت نفس خود تلاش نمی‌کند، قطعاً بر واکنش‌های خود که ممکن است به اضطراب و تشویش بیشتر در زندگی بیانجامد، کنترلی نخواهد داشت. در حالت انکار ماندن هرگز جوابگو نیست.

۶- روابط را درمان کنید

وقتی برای خودسازی خود تلاش می‌کنید، به‌صورت خودکار روابط خود را با اطرافیان بهبود می‌بخشید. مثلاً اگر طبیعت عصبی شما همیشه باعث ایجاد نگرانی در روابط شما بوده است، رسیدگی آگاهانه به آن جنبه از شخصیت باعث می‌شود تا روش غلبه بر خشم خود را یاد بگیرید و آرام‌تر شوید. این تغییر مثبت، در روابط شخصی و حرفه‌ای شما بروز کرده و آن‌ها را ارتقاء می‌دهد. شروع مبارزه با تعارض و ایجاد روابط معنادار، نگاه به درون خویش و خودسازی است. علاوه ‌بر آن، زمانی که تلاش می‌کنید انسانی خوداتکا و با عزت‌نفس شوید و تصویر ذهنی مثبتی از خود داشته باشید، روابط سالمی را نیز پرورش خواهید داد.

۷- عامل انگیزشی

فرض کنید از کوه بالا می‌روید، عبور از هر مانع، به شما انگیزه‌ی بیشتری برای بالا رفتن می‌دهد. می‌توان همین تشبیه را برای خودسازی به کار برد. هر بار که بر یک ترس یا نقطه‌ضعف غلبه می‌کنید، انگیزه‌ی بیشتری برای ادامه‌ی مسیر خودسازی و تکامل بیشتر پیدا خواهید کرد. خودسازی و انگیزه پیوندی عمیق با یکدیگر دارند. وقتی پیشرفت خود را به‌عنوان یک انسان می‌بینید، از مثبت‌نگری و انگیزه‌ی لازم برای تلاش در جهت حرکت رو به ‌جلو و بهتر شدن سرشار می‌شوید. این یک چرخه‌ی مداوم است و باید سطح انگیزه‌ی خود را بالا نگاه داشته و به رشد دائمی متعهد باشید.

۸- تصمیم‌گیری بهتر

در هر مرحله از زندگی خود باید تصمیماتی بگیریم و هرکدام از این تصمیم‌ها عواقبی در پی دارد. علاوه ‌بر آن، احساس اطمینانی که به تصمیم گرفته‌ شده دارید، از خود تصمیم‌گیری مهم‌تر است. مهارت‌های تصمیم‌گیری خوب از شفافیت، خودآگاهی و اطمینان حاصل می‌شوند که نتیجه‌ی مستقیم خودسازی هستند. وقتی بدانید در یک موقعیت خاص، به دنبال چه چیزی هستید و با توجه به آن برای خود هدف تعیین کنید، می‌توانید تصمیم‌های بهتر و آگاهانه‌تری بگیرید.

۹- حس هدف

تصمیم به قدم گذاشتن در مسیر خودسازی و پیشرفت فردی به زندگی شما هدف و معنا می‌بخشد. حتماً می‌پرسید چرا مهم است؟ دلیلش این است که به شما کمک می‌کند تا تمرکز خود را بر اهداف زندگی حفظ کنید، به شما احساس زنده‌ بودن می‌دهد و شما را باانگیزه نگه می‌دارد. با نگه داشتن شما در مسیر صحیح، سلامت ذهنی و جسمی را نیز افزایش می‌دهد. با داشتن حس هدف، یاد می‌گیرید همه‌ی چالش‌هایی را که در مسیر قرار می‌گیرد، با آغوش باز پذیرا شوید؛ زیرا نگاه شما به هدفی است که واقعاً از همه‌چیز مهم‌تر است.

۱۰- شفافیت بیشتر

با وجود آن همه حواس‌پرتی که به سراغ فرد می‌آید، به دست آوردن شفافیت ذهنی بسیار دشوار است؛ اما زمانی که خودسازی به هدف اصلی زندگی تبدیل می‌شود، دقیق‌تر می‌شوید و به‌هم‌ ریختگی را از زندگی خود می‌زدایید. به دست آوردن شفافیت به شما کمک می‌کند تا تمرکز خود را حفظ نمایید و با هر چیزی که شما را از هدفی که دارید دور می‌کند، درگیر نشوید. این را هم در نظر داشته باشید که همیشه لحظات پریشانی و بلاتکلیفی وجود دارد، اما با کسب تجربه، رشد می‌کنید و با به دست آوردن شفافیت در زندگی، نسبت به خود احساس اطمینان بیشتری خواهید داشت.

۱۱- آرام‌آرام نگرشی یادگیرنده کسب کنید

افرادی که به خودسازی مداوم خود پایبند هستند، نگرشی شدیداً مثبت به یادگیری پیدا می‌کنند. این نشان می‌دهد که آن‌ها نسبت به کمبودهای خود آگاه هستند و برای پیشرفت، از بازخورد استقبال می‌کنند.

به‌جای آنکه مشکلات خود را نادیده بگیرند یا از آن فرار کنند، آن را به فرصتی برای یادگیری و درس گرفتن از اشتباهات تبدیل می‌کنند تا رشد کرده و به موفقیت برسند. داشتن این ویژگی بسیار شگفت‌انگیز است، زیرا نگرش یادگیرنده ابزاری بسیار مهم در نیل به موفقیت به شمار می‌رود.

۱۲- حب نفس را بپرورانید

و آخرین مورد که ارزش آن کمتر از دیگر موارد نیست. خودسازی، عشق و محبت به خویشتن را پرورش می‌دهد. وقتی می‌بینید هر روزی که می‌گذرد، بیش ‌از پیش رشد می‌کنید، به اطمینان و عزت‌نفس خود می‌افزایید.

شاید بسیاری افراد بگویند اگر فرد به خود عشق می‌ورزد، پس چرا به دنبال تغییر است؛ اما این سخن درست نیست. خودسازی به معنای تغییر به دلیل ناامیدی نیست. هدف آن بیشتر تمرکز بر مسائلی است که برای شما اهمیت دارد و همچنین غلبه بر موانع ذهنی که احتمالاً شما را از شکوفا کردن پتانسیل‌های خود بازمی‌دارند.

حرف آخر

با نگرشی مثبت در این مسیر اغناء کننده‌ی خودسازی قدم بگذارید. نباید در این مسیر انگیزه‌‌ی خود را از دست بدهید و ناامید شوید. به‌جای آن باید مسئولیت کامل خود را بر عهده بگیرید و تلاش کنید پا را از مفاهیم پیش‌داورانه‌ای فراتر بگذارید که احتمالاً شما را محدود کرده‌اند و این کار فقط با خودسازی مداوم امکان‌پذیر است.

پس فرقی نمی‌کند که یک فرد ۶۵ ساله‌ی بازنشسته هستید، یا یک جوان ۲۶ ساله که تازه شغل خود را آغاز کرده است. به یاد داشته باشید که همیشه در مسیر پیشرفت هستید و خودشناسی هرگز پایان ندارد. همین است که زندگی را هدف‌دار و جذاب می‌کند.

 

منبع:چطورپدیا

چطور باور بدشانسی را از زندگی حذف کنیم؟

چطور باور بدشانسی را از زندگی حذف کنیم؟

 

چند ماه پیش یکی از دوستان قدیمی خود را دیدم. از پارسال او را ندیده بودم. سر ناهار درباره‌ی مسائل مختلفی ازجمله شغل، روابط و سرگرمی‌هایی که داشتیم صحبت کردیم. دوستم می‌گفت که شغلی که دارد برایش کسل‌کننده و بی‌مزه شده است و با وجود آنکه درخواست ترفیع داده است، با درخواستش موافقت نشده است. زندگی خصوصی‌اش نیز آن‌چنان چنگی به دل نمی‌زد، چراکه اخیراً بعد از مدتی طولانی، از نامزدش جدا شده بود. وقتی از او پرسیدم که چرا ظاهراً همه‌چیز در منزل و محل کار به‌هم ‌ریخته بود، لحظه‌ای درنگ کرد و سپس گفت:
«پشت سر هم دارم بد میارم.»
از پاسخش تعجب کردم، چون با شناختی که از او داشتم، فکر نمی‌کردم زندگی خود را تحت کنترل بخت و اقبال ببیند. او همیشه در ظاهر فردی بود که هدف خود را می‌شناخت و با ذوق به دنبالش می‌رفت. گفت به دلیل همه‌ی اتفاقاتی که برایم افتاده است، به شانس اعتقاد دارد.

اینجا بود که نظر خود را درباره‌ی شانس و سرنوشت با او در میان گذاشتم:

درحالی‌که قطعاً رویدادهای شانسی پیش می‌آید، اما این‌گونه رویدادها ماهیتی کاملاً تصادفی دارند. به‌بیان‌دیگر، خوش‌شانسی و بدشانسی به شکلی که مردم تصور می‌کنند، وجود ندارد. مهم‌تر از آن اینکه، حتی اگر رویدادهای منفی تصادفی هم برای انسان اتفاق بیفتد، طرز فکر و واکنش ما می‌تواند این رویدادها را به اتفاقات مثبت و خوشایند منجر کند.

بخت و اقبال شما بدتر یا بهتر از بخت و اقبال هیچ فرد دیگری نیست. فقط این‌گونه به نظر می‌رسد. از آن بهتر اینکه دو کار ساده است که اگر انجام دهید، احساس بدشانسی را در شما برعکس می‌کند و شانس شما را تغییر می‌دهد.

۱- دیگر به خارج از کنترل بودن اتفاقات زندگی از دست شما اعتقاد نداشته باشید.

باور نکنید که هر آنچه در زندگی رخ می‌دهد، از سر بخت و اقبال، سرنوشت، نیروهای ماوراءالطبیعه، انسان‌های بدخواه دیگر یا هر چیزی جز خود شما اتفاق می‌افتد. روان‌شناسان این مشکل را «منبع کنترل بیرونی» می‌نامند. این مشکل نوعی سرنوشت‌باوری است که طی آن فرد معتقد است که شخصاً نمی‌تواند کار خاصی در جهت تغییر زندگی خود انجام دهد. به همین دلیل یا به امید کسب بهترین نتایج همه‌ی تمرکز خود را بر تغییر بخت خود با انواع روش‌های خرافاتی می‌گذارد یا منفعلانه در مقابل هر اتفاقی که پیش رویش باشد تسلیم می‌شود و از اینکه با امید و آرزوهایش تطابق ندارد، شاکی است.
بیشتر افراد موفق نگرشی مثبت اتخاذ می‌کنند. آن‌ها «منبع کنترل درونی» دارند. معتقدند که تقریباً همه‌ی اتفاقاتی در زندگی آن‌ها رخ می‌دهد، حاصل کارهای خودشان است و اینکه حتی زمانی که رویدادی تصادفی پیش می‌آید، مسئله‌ی مهم خود آن رویداد نیست، بلکه چگونگی واکنشی است که به آن نشان می‌دهند. این نگرش باعث می‌شود کنشی، فعال و به دنبال تجربه‌ی چیزهای جدید باشند. آن‌ها همیشه به دنبال یافتن راهی برای تغییر چیزهایی هستند که در زندگی خود نمی‌پسندند. آن‌ها سرنوشت‌باور نیستند و مشکلات موجود در دنیای خود را به گردن بدشانسی نمی‌اندازند. به دنبال راهی برای بهتر کردن امور هستند.

آیا آن‌ها از دیگران خوش‌شانس‌تر هستند؟ البته که نه.

شانس، تصادفی پیش می‌آید برای همین به آن می‌گویند شانس، پس این افراد نیز به‌اندازه‌ی هر فرد دیگری ممکن است دچار شکست شوند.
تفاوت در چگونگی واکنش این افراد است. وقتی اوضاع بر وفق مراد پیش نمی‌رود، افراد موفق و مثبت‌نگر به‌سرعت به دنبال راهی می‌گردند تا آن را سامان بخشند. غر نمی‌زنند، برای خود تأسف نمی‌خورند یا از «بدشانسی» شکایت نمی‌کنند. سعی می‌کنند از اتفاقی که افتاده است درس بگیرند تا دفعه‌ی بعد از آن پیش‌گیری کرده و به بهترین شکل ممکن زندگی خود را ادامه دهند. آن‌ها یک موتور انگیزشی در خود دارند که بسیاری افراد فاقد آن هستند. این موتور آن‌ها را رو به ‌جلو حرکت می‌دهد.
هیچ‌کس بنا به عادت خوش‌شانس‌تر یا بدشانس‌تر از دیگری نیست. شاید در کوتاه‌مدت چنین به نظر برسد. اتفاق‌های تصادفی اغلب گروهی پیش می‌آیند، درست مثل اعداد تصادفی که در موارد بسیاری در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.
اگر از چشم‌انداز دورتری نگاه کنید، شانس تصادفی صرفاً… تصادفی است. با این ‌وجود افرادی که حس می‌کنند، بدشانس هستند، معمولاً توجه بیشتری به موارد کوتاه‌مدت بدشانسی دارند، و به خود قبولانده‌اند که باورشان صحیح است. منبع کنترل ربطی به ژن ندارد. بیشتر اکتسابی است تا وراثتی. اگر منبع کنترل شما مشکل دارد، آن را تغییر دهید.

۲- به یاد داشته باشید که به هر چیز توجه کنید، در ذهن شما رشد می‌کند.

اگر به مشکلات و نقاط ضعف زندگی خود تمرکز کنید، به‌ویژه اگر آن را نوعی «بدشانسی» حساب کنید که کاری نمی‌توان برایش انجام داد، تیره‌تر و شوم‌تر به نظر خواهد رسید.
طی مدت کوتاهی آن‌قدر مطمئن می‌شوید که همه‌چیز بر ضد شما است که مثال‌های بیشتر و بیشتری برای اثبات درست بودن اعتقاد خود پیدا خواهید کرد. درنتیجه خود را در انرژی منفی غرق خواهید کرد و به‌احتمال تقریباً قطع به ‌یقین، دست از تلاش برخواهید داشت، چراکه متقاعد شده‌اید هیچ کاری برای بهبود چشم‌انداز آینده‌ی خود نمی‌توانید انجام دهید.

چند وقت پیش یکی از مخاطبان (که نامش را گلی می‌گذارم) از شدت ناامیدی و بدشانسی خود با من حرف زد. گلی یک کارآفرین مشتاق است. او در تلاش بود سرمایه‌گذارانی را برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌اش پیدا کند. کارش خوب پیش نرفت چراکه سرمایه‌گذاران بالقوه مدام به او جواب رد می‌دادند. درست در پراضطراب‌ترین شرایطی که داشت، نامزدش با او به هم زد. و روز بعد از به هم خوردن نامزدی‌اش، یک فرصت مهم را برای ملاقات با یک سرمایه‌گذار علاقه‌مند از دست داد. قصد داشت بی‌خیال پروژه‌اش شود، زیرا حس می‌کرد برای آنکه در کسب‌وکار خود موفق شود، به‌اندازه‌ی کافی خوش‌شانس نبود. قطعاً دوران آسانی برایش نبود. پر از اضطراب و خستگی بود. اما این بدشانسی نبود که نقش ایفا می‌کرد.
سرنوشت‌باوری آن‌قدر از خودش تغذیه می‌کند تا اینکه فرد در مقابل ضربات زندگی، به یک «قربانی» منفعل تبدیل شود. «بازندگان» زندگی همان‌هایی هستند که متقاعد شده‌اند پیش از شروع هر کاری محکوم به شکست هستند. باور دارند که «بدشانسی» آن‌ها هرگونه چشم‌انداز موفقیت را نابود خواهد کرد.

به‌ندرت پیش می‌آید متوجه شوند که دلیل اصلی شکست آن‌ها، نادانی، تنبلی، نداشتن مهارت، نبود دوراندیشی یا صرفاً حماقت محض است و برای همه‌ی این موارد نیز راه درمانی وجود داشت، اگر از مقصر دانستن دیگران یا «بدشانسی» بابت کمبودهای شخصی خود دست برمی‌داشتند.
توجه شما تحت کنترل شماست. آن را به جایی متمرکز کنید که خودتان دوست دارید. آن‌قدر به افکار منفی خود گرسنگی بدهید تا بمیرند.
برای گلی توضیح دادم که برای بهبود بخت و اقبال خود و «خوش‌شانس» شدن، ابتدا باید به خود بقبولانی که هر آنچه اتفاق می‌افتد، تقریباً همیشه حاصل کار خودت است؛ پس سعی کن به اموری که درست پیش می‌روند و نتایج مثبت دارند فکر کنی نه به اتفاقات بد. سپس گلی سعی کرد موقعیت کنونی خود را به شکلی بی‌طرفانه مرور کند. متوجه شد فقط به کمی استراحت برای خود نیاز داشت. دوری از کار و دوری از رابطه‌ای که به‌تازگی خراب شده بود. واقعاً به مقداری زمان نیاز داشت تا قبل از آنکه کار و زندگی خود را از سر بگیرد، ذهن خود را پاک‌سازی کند. وقتی احساسات ناشی از دل‌شکستگی فروکش کرد، دوباره برای بهبود فرصت‌های فروش کسب‌وکار خود تلاش کرد و به دنبال سرمایه‌گذاران جدیدی گشت که برایش مناسب‌تر باشند.

 

چند ماه بعد به من گفت که بالاخره دو سرمایه‌گذار پیدا کرده است که واقعاً به پروژه‌ی او علاقه‌مند شده‌اند و قصد دارند برای رشد این کسب‌وکار با او همکاری کنند. واقعاً از این‌که توانسته بود کنترل سرنوشت خود را پس بگیرد و به چیزی که می‌خواهد برسد، خوشحال شدم.
«سرنوشت» شما واقعاً به انتخاب‌های شما بستگی دارد. زمانی که اتفاقات تصادفی رخ می‌دهد، که البته همیشه رخ می‌دهد، آیا انتخاب شما تبدیل کردن آن‌ها به فرصت است، یا می‌نشینید و گله و شکایت می‌کنید؟

بعد چه می‌شود؟

حالا دو کار ساده را که می‌توانید برای به دست آوردن کنترل سرنوشت خود و خلق خوش‌شانسی برای خود انجام دهید، یاد گرفتید. اما کار تمام نشده است! این روش‌های ساده که اینجا یاد گرفتید فقط بخشی از ۷ مهارت‌ اساسی هستند – یک مجموعه مهارت که قدرت خلق راه‌حل‌های دائمی برای مشکلات بزرگی را در اختیار شما قرار می‌دهند – هر مشکلی در هر زمینه از زندگی!
اگر فکر می‌کنید «دچار بدشانسی هستید»، می‌توانید با این ۷ مهارت اساسی، تغییری واقعی ایجاد کنید و زندگی را از نو آغاز کنید. شاید حتی از آن چیزی که فکر می‌کردید نیز آسان‌تر باشد:

چگونه می‌توانید زمانی که به نظر می‌رسد بیش‌ازحد دیر شده است، زندگی خود را از نو شروع کنید؟

می‌گویند توماس جفرسون کلمات زیر را به زبان آورده است:
«من شدیداً به شانس اعتقاد دارم، و به نظر من هر چه بیشتر تلاش کنم، خوش‌شانسی بیشتری خواهم داشت.»
درنهایت شانس شما همان چیزی است که شما انتخاب می‌کنید.

ایده‌های بیشتر در ارتباط خلق خوش‌شانسی به دست خودمان

  • چطور می‌توان زمانی که درهم‌شکسته‌ایم، جلوی افکار منفی خودکار را بگیریم
  • ۸ قدم برای داشتن خودانگیزش حتی در دوران سخت
  • آن‌قدر در زندگی گرفتار شده‌اید که دیگر می‌خواهید تسلیم شوید؟ کمک اینجاست!

کتاب درباره‌ی به دست آوردن کنترل زندگی

  • چطور کنترل زمان و زندگی خود را به دست آورید؟ نوشته‌ی آلن لاکین
  • محدودیت‌ها: کی بگوییم بله، چطور بگوییم نه، تا کنترل زندگی را به دست آوریم نوشته‌ی هنری کلاود
  • کنترل زندگی خود را به دست آورید: یک برنامه‌ریزی ۲ ساعته برای کمک به تعیین و رسیدن به اهداف نوشته‌ی ریچل روف

 منبع: چطورپدیا

چطور یک دوست ناسالم را تشخیص دهیم؟

چطور یک دوست ناسالم را تشخیص دهیم؟

۱- زمانی که توسط دوستی تحقیر می‌شوید، چشم خود را باز کنید! دوستان برای این در کنار ما هستند که از ما حمایت کنند. نه به این معنی که همواره ملزم‌ هستند تا ما را تائید کنند یا سلیقه خود را به خاطر دوست‌شان تغییر دهند؛ اما معمولاً تمایل به احترام متقابل در دوستی، شریک بودن در شادی دوست خود و پذیرش تفاوت‌های موجود چه در نگرش‌ها و چه در عملکردها در دوستی‌ها وجود دارد. دوستی که مدام فرد را تحقیر کرده، با حرف‌های خود احساس کوچک بودن و ناراحتی در او به وجود آورد، یا حتی اگر باعث شود احساس کند که لایق نبوده و سزاوار ترحم است، این فرد دیگر دوست به‌حساب نمی‌آید، شما یک دوست از دست داده و یک منتقد خریده‌اید! اگر این اتفاق مرتب رخ می‌دهد، شک نکنید که در یک دوستی ناسالم قرار گرفته‌اید.

۲-در ارتباط با دوست سخن‌چین محتاط عمل کنید. دوستی که پشت سر دوستان خود داستان‌سرایی می‌کند، نمی‌تواند دوستی واقعی باشد. در عوض با دوستی با چنین فردی فرصت جمع‌آوری اطلاعات و پخش کردن آن‌ها را به او تقدیم می‌کنید. اگر چنین اتفاقی در اطراف خود احساس می‌کنید، در یک دوستی ناسالم قرار گرفته‌اید. البته می‌بایست مراقب باشیم که طبق گمان و فرضیات عمل نکنیم. اگر دوستی یک بار خطا کرده است، شاید دلیل آن کنترل بد اوضاع بوده و ممکن است برای کار خود عذرخواهی کند؛ اما تکرار این مسئله به‌طور مرتب هشدار دهنده است.

۳-تمسخر را با دقت تحت نظر داشته باشید. مسخره کردن همواره با شوخی ملایمی نسبت به اشتباه شخصی دیگر، آمیخته به علاقه و محبت واقعی در دوستی ریشه می‌دواند؛ اما اگر این رویه تبدیل به عادتی در دوستی شود، علی‌الخصوص میان جمع، این نشانه‌ای بر دوستی ناسالم خواهد بود. چنین شخصی پس از مدتی جهت دفاع از خود هنگام نقد شدن و برگرداندن آن نقدها به خود فرد از این مکانیزم دفاعی استفاده خواهد کرد. در چنین شرایطی فرد تبدیل به هدفی برای بازتاب پتانسیل حمله‌ی دیگران به خود آن‌ها خواهد شد.

۴-احساس خود نسبت به آن دوست و زمانی که باهم می‌گذرانید را در نظر داشته باشید. این سؤالات را از خود بپرسید:

 

  • آیا این رفتاری است که آن شخص به‌تازگی از خود نشان داده یا مدت‌ها است که به همین شکل رفتار می‌کند؟
  • آیا پس از گذراندن وقت با این شخص ناراحت هستید؟ آیا این زمانی که صرف بودن در کنار دوست خود می‌کنید، حالت تدافعی یا آشفته به شما می‌دهد؟
  • آیا وقتی کنار او هستید، باید همواره به‌جای راحت بودن و «طبیعی بودن» برای توجیه رفتار خود زمان صرف کنید؟
  • آیا با این شخص احساس خوشحالی می‌کنید؟
  • آیا احساس شخصی را دارید که تحقیر شده، مورد حمله قرار گرفته و یا از او سوءاستفاده شده است؟
  • آیا این دوستی بی‌ثبات و به‌مثابه سخت‌کوشی مداوم است؟
  • آیا نسبت اتفاقاتی که برای دوست‌تان رخ می‌دهد، احساس گناه می‌کنید؟
  • آیا این شخص به اعتماد شما خیانت کرده است؟
  • آیا این دوستی بیشتر از آن‌که دوستی متعادل و دلسوزانه باشد، رقابت‌جویانه است؟

۵-عواملی که سبب ایجاد یک دوستی سالم می‌شود را بشناسید. خیلی مهم است که بتوانیم همواره حتی در شرایط منفی با نگاه مثبت به مسئله بنگریم، این مهم سبب می‌شود که بتوانیم احساسات و تفسیر خود از وضعیت موجود را تعادل بخشیم. در یک دوستی خوب و سالم، احساس حمایت دو طرف از یکدیگر به‌خوبی پدیدار بوده و آن دو همواره برای هم مشاور خوبی خواهند بود. دوستان خوب رقابت منفی ندارند، اگر رقابتی وجود دارد به‌طور آشکار تصدیق شده و دستاوردهای دو طرف به‌طور مساوی تمجید و قدردانی می‌شود.

 

  • دوستان خوب به یکدیگر اهمیت داده و رازهای یکدیگر را پیش خود نگاه می‌دارند. در یک دوستی خوب افراد به‌جای ایجاد مشکل برای دوست خود و تحمل آن، برای کمک به دوست خود در غلبه بر مشکلات زمان می‌گذارد. دوستی خوب یک رابطه‌ی خوب است که باعث شده هر دو طرف نسبت به خود احساس خوبی داشته و احساس راحتی کنند.
  • هرچند یک دوستی به میزان یک رابطه‌ی خوب نیازمند تلاش و کوشش است، اما برقراری دوستی خوب تنها با کار و تلاش و کار میسر نیست، احساسی مشابه پی‌ریزی بنا، رشد یک باغچه، لذت‌بخش، پرارزش، سودمند، پر از لحظات بخشیدن و دریافت کردن است.

۶-طبق احساسات و تحلیل‌های خود از موقعیت عمل کنید. اگر نشانه‌های یک دوستی ناسالم را احساس کردید از آن دوستی بیرون آمده و آن را کنار بگذارید. چرا که ادامه دادن به این دوستی ارزش صرف سلامتی، اعتمادبه‌نفس و خوشحالی شما را نخواهد داشت.

 

منبع: چطورپدیا

چطور با کمک خداوند از مشکلات عبور کنیم؟

چطور با کمک خداوند از مشکلات عبور کنیم؟

 «اگر خداوند فرد را به نقطه‌ای بکشاند، خود او را در عبور از آن هدایت خواهد کرد».

 

یکی از بزرگان دنیای تجارت که در برهه‌ای از زندگی شکست خورده بود، تعریف می‌کرد:

«مدتی قبل، از شرکتی که خود طی یک دوره‌ی سه ساله طولانی و خسته کننده بنا نهاده بودم، کنار کشیدم. بیش از ۱۰۰۰۰ ساعت از عمرم و سرمایه‌ای هنگفت صرف توسعه‌ی پلت‌فرم آن کردم. حدود یک سال بعد شریکی برای شرکت پیدا کرده و ۵۰% از سهام شرکت را به او دادم.

 

من ذاتاً آدم بخشنده‌ای هستم. همه می‌دانید، وقتی چیزی را به کسی می‌بخشیم، انتظار نداریم از ما سوءاستفاده کنند. پس از گذشت سه سال کنار کشیدم. باید شخصیت او را می‌شناختم؛ اما نکته‌ی جالب اینجاست که اکنون دیگر ذره‌ای از او عصبانی نیستم. میدانم که خداوند مرا به دلیلی از آن موقعیت نجات داد.

 

از آن زمان به بعد برکات زیادی وارد زندگی‌ام شده و این به طرز حیرت‌انگیزی برای من کافی است. چرا که تصمیم گرفتم به‌جای منفی‌بافی، به نکات مثبت نگاه کنم. وقتی مشکلی رخ می‌دهد، هرکسی انتخابی دارد. می‌توانیم بنشینیم و برای آن اتفاق سوگواری کنیم. می‌توانیم ناراحت باشیم و با دیگران با عصبانیت برخورد کنیم. یا اینکه فقط بگذریم. من تصمیم گرفتم به جای دعوا و مجادله، بگذرم. البته این چیزی نیست که فقط در خون من باشد.

 

کاری که خداوند کرد، تنها نجات من از آن شرایط نبود. او مرا قوی‌تر ساخت. بزرگ‌تر. بهتر. به گونه‌ای که بیشتر قادر به درک جهان وکسب و کار و اطرافیان خود بودم؛ اما مهم‌ترین چیزی که من در میان آن شرایط آموختم آن بود که اگرچه در زندگی با چالش‌های فراوانی روبرو هستیم، اما هدف این چالش‌ها ساختن ماست، نه شکست ما.»

 

زمانی که از اعماق جهنم سختی‌ها عبور می‌کنید، بدیهی است که به این‌ها فکر نخواهید کرد. این تفکرات یک‌باره از ذهن عبور نمی‌کند؛ اما نقطه اوج رشد فرد، جایی دقیقاً در مرکز درد و رنج است. به همین دلیل است که خداوند خود ما را به آن نقطه برده و متعاقباً خود بازمی‌گرداند. قطعاً دلیل و قافیه‌ای برای این کار او وجود دارد. فقط ما در آن لحظه قادر به درک آن نیستیم.

 

باید بیاموزیم که بر روی کارهای خوب تمرکز کنم. بیاموزیم که خصومت، حسرت و درد را در چارچوب در جا بگذاریم و برویم؛ زیرا به عذاب آن نمی‌ارزد. ارزش مریضی و احساسات منفی پس از آن را نخواهد داشت. قانون جاذبه بیان می‌کند که بر اساس انرژی ارتعاشی که از خود ساطع می‌کنیم، چیزهایی را به خود جذب می‌کنیم. هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند. به افکار منفی فکر کنید و خواهید دید که چیزهای منفی اتفاق می‌افتند.

 

حال، چه به خدا اعتقاد داشته باشیم، چه به الله، بودا و یا صرفاً به یکپارچگی معنوی که همه ما را به هم متصل می‌کند، همگی می‌دانیم که چیزی وجود دارد. چیزی فراتر از آنچه قادر به دیدن آن هستیم. چیزی فراتر از داده‌های تجربی که اغلب برای اثبات وجود چیزی به آن نیازمند هستیم. چیزی موجود در اتر، ابدی، کوارک‌ها و لپتون‌هایی که تمام مواد و انرژی‌های موجود در جهان را به هم متصل می‌کنند.

چطور به این سفر اعتماد کنیم؟

می‌دانم که اعتماد به این سفر سخت است. سخت است باور کنیم در گوشه و کنار، چیزهای خوبی برای ما وجود دارند. به‌ویژه در گذر از مشکلات و سختی‌ها. به‌ویژه زمانی که در اطرافمان همه چیز در حال سقوط و اتفاقات بد در حال وقوع است. همه این را می‌دانند. با این حال، اعتقاد واقعی در قلمرو ایمان استوار است. بدان معنی که اگرچه مطمئن نیستیم نجات اتفاق می‌افتد، اما باید وقوع آن را باور کنیم. باید با ثقل وجود خود آن را باور کنیم. این باور به فرد الهام بخشیده و برای ادامه‌ی راه به او انگیزه می‌بخشد. باید به این سفر اعتماد کنید. باید اعتماد کنید که خداوند شما را از آن عبور خواهد داد.

 

یکی از دوستانم تعریف می‌کرد: «در ۱۶ سالگی با یک ماشین تصادف کردم. تأثیر ضربه را خاطرم نیست؛ اما آن‌قدر شدید بود که حدود ۱ متر دورتر از جایی که از آن عبور می‌کردم، وسط یک خیابان شلوغ ۳ بانده پرتاب شدم. شدیداً ناراحت و پریشان بودم. هیچ نمی‌دانستم چه اتفاقی رخ داده، چشمهایم را که باز کردم دیدم که جمعیت زیادی اطرافم جمع شده است. چهره یک زن در خاطرم مانده، چشم‌هایی مهربان داشت. به من گفت که یک تصادف کوچک داشته‌ام. کوچک؟ نمی‌توانستم تمرکز کنم و صحنه‌ای که پس از آن در خاطرم هست، در آمبولانس بودم و لباس‌هایم را پاره می‌کردند. میزان آسیبی که متحمل شدم می‌بایست مرا می‌کشت؛ اما کسی مراقب من بود. تا همین امروز نمی‌توانم سر دربیاورم که چطور ممکن است با اتومبیلی که با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت در حال حرکت است تصادف کنم و جان سالم به در ببرم تا امروز بتوانم آن را تعریف کنم؟ چطور ممکن است ۱ متر در خیابانی شلوغ پرتاب شوم و زنده بمانم؟ زندگی من از آن لحظه کاملاً تغییر کرد. در این اتفاق، همه چیز به کمک دستی دیگری از غرق شدن نجات یافت.»

 

او به این سفر اعتماد کرد. باور کرد که خداوند برنامه‌ی دیگری برای وی داشت. این طرح هیچ ارتباطی با وضع آن لحظه‌ی دست من نداشت. در حقیقت آن روز، خود به‌تنهایی مسیر زندگی‌ وی را تغییر داد. او می‌گوید: «هر چیزی که اکنون در زندگی‌ام دارم از برکت دوراهی آن جاده است. هرچند که دردناک بود، اما مرا به‌جایی هدایت کرد که باید می‌رسیدم.»

رد پا روی شن

چند سال پیش یک قطعه هنری کوچک هدیه گرفتم. نام آن رد پا روی شن بود، شعری بر روی آن نوشته شده بود و تصویری از برخورد امواج به یک ساحل طلایی بود که ردپایی بر روی آنجا مانده بود. من هرگز آن تصویر قاب شده را فراموش نمی‌کنم. بر روی آن، واژه‌های کنایه‌آمیز شاعر خودنمایی می‌کرد:

 

‌شبی، رویایی دیدم

 

همان‌طور که در کنار ساحل با پروردگارم راه می‌رفتم.

 

بر روی پرده شب، تمام روزهای زندگی‌ام را مانند فیلمی می‌دیدم.

 

برای هرکدام از صحنه‌ها، دیدم که دو رد پا بر روی شن نقش بسته است.

 

یکی متعلق به من و دیگری به پروردگارم.

 

راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.

 

آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.

 

در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت اتفاقاً، آن محل‌ها مطابق با سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام بود.

 

روزهایی با بزرگ‌ترین رنج‌ها، ترس‌ها، دردها و..

 

ناراحت شدم و از او پرسیدم:

 

خداوندا تو به من گفتی که اگر بپذیرم که با تو حرکت کنم،

 

در تمام ایام زندگی‌ام کنار من خواهی بود

 

اما اکنون می‌بینم که در غم‌انگیزترین و سخت‌ترین دوران زندگی‌ام،

 

تنها یک رد پا بر روی شن دیده می‌شود.

 

نمی‌توانم درک کنم که چرا زمانی که بیشتر از همیشه به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی

 

خداوند پاسخ داد: «فرزند عزیزم، تو را دوست دارم و به تو گفتم در تمام سفر با تو خواهم بود.

 

من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت.

 

نه حتی برای لحظه‌ای و چنین نکردم.

 

هنگامی ‌که در آن روزها، یک رد پا بر روی شن دیدی،

 

من بودم که تو را به دوش کشیده بودم..»

 

وقتی به اینکه خداوند ما را از درد و رنج عبور خواهد داد فکر می‌کنم این شعر را به خاطر می‌آورم. نکته این است که ما همیشه قادر نیستیم موجودیت همه چیز را درک کنیم. همیشه نمی‌توانیم منطق اتفاقاتی که رخ می‌دهد را درک کنیم. گاهی اوقات اتفاقات بدی رخ می‌دهند که از کنترل ما خارج هستند؛ اما من به‌شخصه، از آن مشکلات به درک بنیادی داشتن ایمان باز می‌گردم. تعریف واقعی ایمان این است: «اعتماد کامل و یا داشتن اطمینان کامل به چیزی»

 

چطور می‌توانیم ایمان داشته باشیم وقتی به کمک خداوند در گذر از مشکلات و مسائل شک داریم؟ اگر همواره با ذهنی بسته و کوته زندگی کنیم، چطور به اتفاقات بزرگ‌تر و بهتری که قرار است رخ دهند اعتماد کنیم؟ نکته‌ای درباره ذهنیت باز و فراخ وجود دارد که باید به آن اشاره کنم. به خاطر داشته باشید که انسان‌ها نیامده‌اند که فقط زندگی کنند، آمده‌اند که رشد کنند و کامیاب شوند. ما نسل‌ها و نسل‌ها برای دستیابی به این کامیابی تلاش کرده‌ایم؛ اما مادامی که ذهن بسته‌ای داریم نمی‌توانیم رشد کنیم. ناچاریم که پا فراتر بگذاریم.

روزهای سخت همیشگی نیستند.

به گفته‌ی رابرت شولر، «روزهای سخت همیشگی نیستند، اما انسان‌های سخت چرا!». بگذارید چیزی درباره‌ی مقاوم بودن و سخت‌کوشی برای پیشروی به شما بگویم، مهم نیست که تاکنون چه اتفاقاتی در زندگی‌تان رخ داده است. مهم نیست از چه شکست‌های عظیم و عقب‌گردها بدی رنج‌ کشیده‌اید، همواره مسیری رو به جلو وجود دارد.

می‌دانم که گاهی رهایی از درد و رنج کار آسانی نیست. غلبه بر احساس خشم یا گناه آسان نیست. خلاصی از غیظی که فرد را به عقب می‌کشاند امری محال است؛ اما هیچ‌کدام از این احساسات منفی کمکی به ما نخواهند کرد. فقط ما را محدود می‌کنند. ایمان خود را حفظ کنید. خداوند شما را از میان مشکلات عبور خواهد داد.

روزهای سخت، قطعاً همیشگی نخواهند بود. اگر هنوز در کشمش با آن‌ها هستید، در اینجا به ۵ کاری که بدون فوت وقت برای عبور از سختی‌ها باید انجام دهید اشاره می‌کنم.

۱-قلب خود را پر از قدردانی کنید.

  • هربار که تصمیم گرفتم بر شکست یا عقب‌گردی پیروز شوم، به این فکر کردم که چقدر برای تمام چیزهایی که دارم قدردان هستم. قدردانی برای چیزهایی که داریم کار سختی است. اغلب اشتیاق ما برای چیزهایی است که در اختیار نداریم. کار بهتری می‌خواهیم. ماشین بهتری می‌خواهیم. یک خانه بزرگ‌تر، همسر، فرزند یا ثروت بیشتر. اغلب برای چیزهایی که در لحظه داریم، قدردان نیستیم.
  • حقیقت را می‌خواهید؟ هر چیزی که همین الان در زندگی خود دارید، روزی یک آرزو بوده است. یک امید یا رؤیا. امروز همه‌ی آن‌ها را دارید؛ اما ما همواره بیشتر می‌خواهیم. البته این خواستن همیشگی، مادامی که به قیمت قدرناشناسی داشته‌هایمان تمام نشود، هیچ اشکالی نخواهد داشت.
  • تصور کنید که در حال حاضر بسیاری از انسان‌ها در شرایطی به‌مراتب بدتر از شما به سر می‌برند. مطمئناً فکر کردن به آن ساده نخواهد بود. یا حتی ممکن است فکر کنید که هیچ‌کس نمی‌تواند در شرایطی بدتر از این باشد؛ اما باور کنید که هستند. در جهان سرد و تاریک بیرون، جنایاتی رخ می‌دهند که فراتر از حد تصور انسان است؛ بنابراین، بار دیگر که به سختی روزهایی که در آن قرار گرفته‌اید، فکر کردید، قلب خود را با قدردانی پر کنید.

۲- خودتان را در آینده تصور کنید.

  • صرف نظر از باوری که دارید، همواره قدرتی محض در افکار متمرکز شده وجود دارد. یکی از راه‌های گذر از دشواری‌ها، تصور خود در آینده است. در این باره سخنان زیادی از بزرگان وجود دارد. درباره‌ی تصور حال خود هنگامی که موفقیتی کسب کرده‌ایم، چه احساسی خواهد داشت؟ آن روز چطور به نظر می‌رسد؟
  • این تصور بسیار فراتر از تعیین اهداف است. این دقیقاً تصور حال خود پس از دستیابی به اهدافمان است. باور کنید، این طرز فکر قدرتی محض و درنده‌خویی خاصی به همراه خواهد داشت. لازمه‌ی آن ذهنی فراخ است. به قول معروف، به چیزی فکر کنید و به آن تبدیل شوید. جمله‌ای درست‌تر از این تا کنون گفته نشده است.
  • این مفهومی است که توسط گرازیوسی، کسی که توسط موفق‌ترین مربیان جهان پرورش داده شده، بیان شده است. ذهنیت بسیار مهم است. وقتی درباره‌ی دستیابی به اهداف دور و دراز سخن می‌گوییم، ذهنیت مهم‌ترین مسئله است. خود را با آنچه دیگران می‌گویند و یا ظرفیتی که خود فکر می‌کنید در وجود شما است، محدود نکنید. ما به معنای واقعی کلمه قادر هستیم تا هر کاری را انجام دهیم.

۳- بر مسئله‌ی همکاری و مشارکت تمرکز کنید.

  • اگر اکنون از درد زیادی در زندگی خود رنج می‌برید، تمرکز خود را روی همکاری با اطرافیان قرار دهید. چطور می‌توانید به دیگران کمک کنید؟ یکی از بزرگان تجارت می‌گوید: «زمانی که از شرکتی که قلب و روحم را در آن ریخته بودم، کنار کشیدم، به جهان بیرون رفتم، انسان‌هایی در بالاترین سطح موفقیت یافتم و پیشنهاد دادم که به آن‌ها کمک کنم. در ازای این کمک هیچ تقاضایی نداشتم. فقط کمک کردم. گفتم اگر اجازه بدهید می‌خواهم به شما خدمت کنم. اگر چیز ارزشمندی دارید که می‌توانید آن را به مردم جهان ببخشید، این کار را بکنید و در عوض آن چیزی نخواهید. در عوض چیزی را قبول نکنید. فقط خوبی کنید و می‌بینید که آن خوبی به شما باز خواهد گشت.»
  • شاید این کار نیروی کارما یا هر نیروی دیگری است که در طبیعت جریان دارد؛ اما به‌درستی عمل می‌کند. بیرون بروید و کسی را بیابید که بتوانید به نحوی به او کمک کنید. حال این کمک خواه با اختصاص وقت، پول و یا سایر منابع در دسترس باشد، آن را انجام دهید. به دیگران کمک کنید. در خدمت باشید. مشارکت کنید. ببخشید و ببخشید و باز هم ببخشید. اینجا دقیقاً جایی است که جادو اتفاق می‌افتد.

۴- صبور باشید، اتفاقات خوب بار دیگر رخ می‌دهند.

  • اگر خداوند شما را به آن نقطه رسانده، خود بنده‌اش را از آن عبور خواهد داد؛ اما این اتفاق در مدت زمانی کوتاه رخ نمی‌دهد. زمان می‌برد. پس صبور باشید. انتظار نداشته باشید که در عرض چند ساعت یا یک روز اتفاقی بیفتد. ایمان خود را حفظ کنید و ثابت‌قدم باشید. به هر سختی که ممکن است، در برابر وسوسه‌ی رها کردن همه چیز و به باد سپردن آن‌ها تسلیم نشوید. ابداً ارزش آن را نخواهد داشت.
  • صبر یک فضیلت است. صبور بودن آسان نیست، میدانم؛ اما بسیار حائز اهمیت است. همواره برنده‌ی نهایی، ایستادگی است. لاک‌پشت برنده است، چون همیشه آرام و پایدار است. اگر تسلیم نشوید، با گذشت زمان می‌بینید که اتفاقات خوب رخ خواهند داد. وقتی سال‌ها بعد به این نقطه از زندگی خود نگاه می‌کنید، از اینکه از پس آن برآمدید، لذت خواهید برد.
  • سعی نکنید فرار کنید. به مواد مخدر و الکل تکیه نکنید. ارزشش را ندارد و تنها شرایط را از آنچه هست بدتر می‌کند. پایدار بمانید و ایمان خود را حفظ کنید. این تنها کاری است که باید انجام شود.

۵- زمان تمام زخم‌ها را التیام می‌بخشد، فقط به آن‌ زمان دهید.

  • زمان همه چیز را حل می‌کند. همه ‌چیز را. وقتی با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنیم، فکر کردن به چنین چیزی مشکل است، اما حقیقت دارد. یک آزمون تورنسل وجود دارد که می‌توانید از آن کمک بگیرید. این سؤال را از خود بپرسید. ۵ سال دیگر، این مسئله چقدر مهم خواهد بود؟ حتی ممکن است نتوانید آن را به خاطر آورید. حتی اگر هنوز در خاطرتان باشد، چقدر در آینده اهمیت خواهد داشت؟
  • اهمیت این مسئله آن است که منابع ذهنی و احساسی و روحی انسان به‌سادگی قابل تخلیه هستند. وقتی اجازه دهید اتفاقات بد چرکین شوند و برای تمرکز بر جنبه‌های مثبت زندگی تلاش نکنید، در سراشیبی سقوط قرار خواهید گرفت. پس مراقب چیزهایی که به آن‌ها فکر می‌کنید و طرز فکر خود نسبت به آن‌ها باشید. مشکلات موقتی خواهند بود.
  • حتی اگر در معرض یک ضرر عمده قرار گرفتید، لازم است پوششی طلایی برای آن بیابید. در حقیقت این پوشش نقشی تعیین‌کننده‌ دارد. همواره در دل شرایط بد، راهی برای ایجاد خوبی دست و پا کنید. همیشه راهی برای انجام این کار وجود دارد. فقط باید آن را پیدا کنید.

 

منبع: چطورپدیا

چطور به‌سرعت یک زبان جدید بیاموزیم؟

چطور به‌سرعت یک زبان جدید بیاموزیم؟

می‌‌خواهید بدانید چطور؟ با گام اول شروع کنید!

روش اول: غرق شدن در زبان جدید

 

۱- با یک فرد بومی که به زبان مورد نظر شما صحبت می‌کند، در ارتباط باشید. بدون شک بهترین راه موجود برای یادگیری یک زبان جدید، صحبت کردن به آن زبان است. اغلب افراد به‌جای آن‌که بیرون بروند و چیزهایی که یاد گرفته‌اند را تمرین کنند، وقت زیادی را صرف یادگیری گرامر و حفظ فهرست‌های بلندبالای لغات می‌کنند. صحبت کردن با یک فرد بومی واقعی و زنده نسبت به خیره شدن به کتاب‌ها و صفحه‌‌ی کامپیوتر، به‌مراتب انگیزه‌ی بیشتری را در انسان زنده می‌‌کند.

  • سعی کنید دوست یا همکاری پیدا کنید که به زبان مورد مطالعه شما صحبت کرده و مشتاق است با شما بنشیند و به تمرین زبان بپردازد. یا اینکه می‌توان با پخش آگهی آنلاین در تالارهای گفتمان (فروم‌های سایت‌ها) و یا روزنامه‌ها، فردی را که بتواند زبان موردنظر را تدریس کند و یا برای جلسه‌ی تبادل زبان به شما ملحق شود را پیدا کرد.
  • اگر در اطراف خود کسی را نمی‌یابید که به آن زبان صحبت کند، سعی کنید از طریق اسکایپ شخصی را پیدا کرده و با او در ارتباط باشید. ساکنان کشورهای مختلف اغلب حاضرند در ازای نیم ساعت صحبت به زبان انگلیسی، نیم ساعت به زبان خود با شما صحبت کنند. یک گزینه‌ی دیگر استفاده از برنامه Hellotalk است.

 

۲- هر روز زبان را مطالعه کنید. اغلب افراد ادعا می‌کنند که به مدت ۵ سال یک زبان را مطالعه کردند درحالی‌که هنوز هم به آن مسلط نیستند. وقتی می‌‌گویند «۵ سال» احتمالاً منظور این است که در طول این ۵ سال، هفته‌ای چند ساعت برای مطالعه‌ی آن زبان وقت گذاشته‌اند. بگذارید یک‌ مسئله را روشن کنیم! اگر قصد دارید در مدت کوتاهی یک زبان جدید یاد بگیرید و تمایل دارید که این امر طی چند هفته تا چند ماه تحقق یابد، در نظر بگیرید که باید روزانه چندین ساعت را صرف مطالعه زبان جدید کنید!

  • یادگیری زبان مبتنی بر تکرار است، به این معنی که باید اطلاعات را آن‌قدر در ذهن و مغز خود فرو کنید تا کاملاً به آن مسلط شده و بتوانید به‌راحتی آن را به یاد بیاورید. اگر فواصل زمانی بین مطالعات زیاد باشد، بیشتر مستعد فراموش کردن خواهید بود و ناچار هستید زمان مجددی صرف کرده و اطلاعاتی که از قبل یاد گرفته‌اید را مرور کنید.
  • با مطالعه هر روزه می‌توان میزان این زمان‌های تلف‌ شده را کم کرد. هنگامی‌که مسئله، مسئله یادگیری زبان است، حقیقتاً هیچ میانبر معجزه‌آسایی وجود ندارد، اینجا کارآمدترین ابزار، «تعهد» است.

 

۳- همیشه همراه خود یک فرهنگ لغت داشته باشید. همراه داشتن یک فرهنگ لغت وقت و زمان زیادی ذخیره خواهد کرد، در اسرع وقت یک جلد از آن تهیه کنید.

 

  • این فرهنگ لغت می‌‌تواند واقعی و به شکل کتاب بوده، یا یک برنامه فرهنگ لغت که بر روی تلفن همراه نصب شده است؛ فرقی نمی‌کند، تنها نکته حائز اهمیت این است که دسترسی به آن در زمان نیاز راحت و سریع باشد.
  • از مزایای همراه داشتن فرهنگ لغت این است که همواره در هرکجا تنها با یک نگاه سریع معنای کلمه مورد نظر را خواهید یافت. این مزیت به‌طور ویژه زمانی حائز اهمیت است که در حال مکالمه با یک فرد بومی هستید و نمی‌خواهید جریان مکالمه را تنها به این دلیل که کلمه‌‌ی خاصی خاطرتان نیست، قطع کنید. علاوه بر این، دیدن یک واژه و به‌کارگیری آن واژه در جمله در همان لحظه کمک می‌کند تا واژه‌ی موردنظر را در حافظه‌ی خود ذخیره کنید.
  • در طول روز در موقعیت‌های مختلف مثل زمان انتظار در صف خرید فروشگاه، زمان استراحت و صرف قهوه در محیط کار، در تمامی این زمان‌ها نگاهی به فرهنگ لغت خود بیندازید. به‌این‌ترتیب ۲۰ الی ۳۰ لغت اضافه در روز می‌توان یاد گرفت.

 

۴- به زبان انتخابی فیلم ببینید، به آن گوش دهید، بخوانید و بنویسید. غرق شدن در زبان جدید به این معناست که تمامی فعالیت‌هایی که به‌طور معمول، به زبان مادری خود انجام می‌دهید، چه خواندن، چه نوشتن و گوش دادن، همه را با زبان جدید امتحان کنید.

 

  • احتمالاً ساده‌ترین کاری که می‌توان انجام داد، تماشای برنامه‌های تلویزیونی و فیلم به زبان مورد مطالعه است. سعی کنید از زیرنویس‌ها اجتناب کنید، چراکه پس از مدتی به آن متکی خواهید شد. برای آسان‌تر شدن کار، فیلم‌هایی را انتخاب کنید که از قبل با آن‌ها آشنایی دارید؛ مانند برنامه‌ی کودک یا نسخه‌ی دوبله‌ شده‌ی فیلم‌های زبان مادری خود. آشنا بودن با محتوای فیلم در فهم معنای لغات و عبارات کمک بسیار بزرگی است.
  • باید سعی کنید به زبان جدید بخوانید و بنویسید. روزنامه یا مجله‌ای گرفته و سعی کنید روزی یک بخش آن را مطالعه کنید و برای هر لغتی که نمی‌شناسید به فرهنگ لغت مراجعه کنید. همچنین تلاش کنید چند مطلب ساده مانند کارت‌پستال یا لیست خرید به زبان جدید بنویسید.
  • پادکست‌‌ دانلود کرده یا رادیوی خود را روی کانالی که به زبان مورد مطالعه است، تنظیم کنید. این کار یک راه عالی برای غرق شدن در زبان در هنگام حرکت است. این امر نه‌تنها در تقویت درک شنیداری کمک می‌کند، بلکه سبب می‌شود صدای تلفظ صحیح کلمات و عبارات را بشنوید.
  • زبان تمام دستگاه‌های الکترونیکی خود را، به زبان جدید تغییر دهید تا کلماتی را که به زبان خود می‌دانید اما با معنای آن‌ها در زبان جدید آشنا نیستید، بیاموزید.
  • به آهنگ‌های موجود به زبان جدید گوش دهید، متن آن‌‌ را یاد بگیرید و معنای آن را بررسی کنید. به‌این‌ترتیب، بار دیگر که به آن گوش می‌دهید، می‌توانید به‌طور دقیق بگویید که خواننده آن لحظه چه می‌گوید.

 

۵- به کشوری سفر کنید که به زبان انتخابی شما صحبت می کنند. بدیهی است اگر به کشوری که زبان مورد مطالعه‌‌ی شما در آن به‌طور بومی صحبت می‌شود، سفر کرده و مدتی در آن محل اقامت کنید، این سفر کمک شایانی در تقویت مهارت‌های یادگیری خواهد کرد.

 

  • خود را مجبور به برقراری ارتباط با افراد محلی کنید؛ چه با پرسیدن آدرس، یاری گرفتن در تکمیل تراکنشی در فروشگاه، یا حتی فقط سلام کردن، به این صورت درک بهتری از این زبان و افرادی که به این زبان صحبت می‌کنند، خواهید داشت.
  • اگر مهارت شما در گفتمان به زبان جدید در حد پایه و مبتدی است، اشکالی ندارد، خود را به صحبت مجبور کنید، به‌زودی متوجه پیشرفت عظیمی در لغات، گرامر و تلفظ خود خواهید شد.

 

روش دوم: تمرکز بر روی نکات مهم

 

۱- قبل از یادگیری الفبا، چند اصطلاح احوالپرسی آن زبان را یاد بگیرید. به‌این‌ترتیب زمانی که الفبای آن زبان را می‌آموزید، از قبل چندین واژه پایه در ذهن دارید. برای مثال: سلام، حال شما چطور است؟ خوبم، اسم شما چیست؟ اسم من … است و الی‌آخر.

 

 

۲- در صورت لزوم، الفبای زبان مورد مطالعه را یاد بگیرید. این کار یادگیری زبان را به‌مراتب آسان‌تر می‌کند و توانایی خواندن و تلفظ کلمات را کسب می‌کنید که در روند حفظ کردن آن‌ها بسیار مؤثر است. علاوه بر این، بلند خواندن کلمات نسبت به صرف نگاه کردن به آن‌‌ها به‌مراتب تأثیرات بهتری بر یادگیری خواهد داشت.

 

۳- لغات را بیاموزید. تسلط بر واژگان پایه و اصلی قطعاً یکی از مهم‌ترین نکات در طول یادگیری یک زبان جدید است. حتی اگر توان درک یک جمله به‌طور کامل را ندارید، مهارت استخراج کلمات کلیدی در درک مفهوم کلی گفتار و متن کمک شایانی خواهد کرد.

 

  • بر یادگیری ۱۰۰ واژه‌‌ی رایج تمرکز کنید. انتخاب ۱۰۰ مورد از رایج‌ترین واژگان موجود در یک زبان خاص و یادگیری آن‌‌ها شروع هوشمندانه‌ای است. سپس می‌توان این عدد را افزایش داد و به ۱۰۰۰ رساند. برآورد شده که یادگیری ۱۰۰۰ مورد از رایج‌ترین واژگان یک زبان امکان درک ۷۰٪ از هر متن را به ما خواهد داد.
  • تمرکز خود را روی یادگیری لغاتی که بیشتر با آن‌‌ها سروکار دارید، بگذارید. اگر به دلایل کاری قصد یادگیری زبان جدید دارد، سعی کنید واژگانی در زمینه‌‌ی کسب‌وکار خود بیاموزید و زمان زیادی صرف یادگیری نام‌‌ گونه‌های مختلف ماهی نکنید (که البته اگر برای غواصی سفر می‌کنید، احتمالاً باید آن‌‌ها را یاد بگیرید!)
  • همچنین باید سعی کنید کلمات و واژگانی که به هر شکلی به شما مربوط می‌شوند را یاد بگیرید تا هنگام صحبت در‌‌باره زندگی و پیشینه‌‌ی خود با افرادی که ملاقات می‌کنید با مشکلی مواجه نشوید.

 

۴- شمارش به زبان جدید را بیاموزید. با یادگیری شمارش اعداد یک تا ده شروع کنید؛ چراکه معمولاً ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین چیز برای آموختن در شروع کار است. هر روز ۱۰ شماره جدید یاد بگیرید، این کار را آن‌قدر ادامه دهید تا جایی که از تعداد عددهایی که می‌توانید بشمارید احساس رضایت کنید. آماده چالش هستید؟! سعی کنید ۱۰۰ عدد را در یک روز به خاطر بسپارید.

 

۵- بیش‌ازحد نگران گرامر (دستور زبان) نباشید. دلیل اصلی آن‌که اکثر مردم بخش قابل‌توجهی از زبانی که در مدرسه و طی سال‌ها یاد گرفته‌اند را فراموش می‌کنند، آن است که مدارس در برنامه‌های درسی، زمان قابل‌توجهی را صرف آموختن دستور زبان و زمان بسیار کمی را صرف صحبت به آن زبان می کنند. این یک عقب‌‌گرد بزرگ است! اگر قصد دارید در مدت‌زمان کوتاه یک زبان جدید بیاموزید، در ابتدا باید بیاموزید چطور به آن زبان صحبت کنید. ویژگی‌های دستور زبان در درجه دوم اهمیت قرار دارند.

 

  • گرامر یقیناً از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است! لازم است یاد بگیرید که چطور افعال پایه‌ی روزمره را صرف کنید و همچنین بدانید چطور یک واژه را در یک جمله به‌درستی به کار ببرید.
  • اما نکته مهم این است که نباید ساعت‌ها صرف یادگیری جداول افعال کنید و یا نگران شرایط خاصی باشید که حتماً می‌بایست از یک حرف اضافه‌‌ی خاص استفاده کنید. بدون شک این نکات را در مسیر یادگیری خواهید آموخت.

 

۶- روی نحوه‌ی تلفظ خود کار کنید. تلفظ نقطه دیگری است که می‌بایست روی آن انرژی زیادی صرف شود. هیچ نکته مثبتی در حفظ صدها واژه و عبارت به گونه‌ی غیرقابل فهم وجود ندارد؛ بنابراین زمانی که واژه‌ی جدیدی می‌آموزید، هم‌زمان یادگیری تلفظ درست آن نیز حائز اهمیت است.

 

  • یادگیری تلفظ از روی کتاب عمل دشواری است، اما چت با افراد بومی یا استفاده از نرم‌افزارها و برنامه‌های کاربردی تعاملی در این مرحله می‌تواند مفید باشد. برای این‌که بتوانید یک واژه را با تلفظ صحیح یاد بگیرید، باید آن را با صدای بلند به زبان بیاورید.
  • اگر با فردی حقیقی تمرین می‌کنید، مطمئن شوید زمانی که یک واژه را اشتباه تلفظ می‌کنید، آن شخص ابائی از اصلاح شما ندارد. چراکه در غیر این صورت شاید هیچ‌وقت به آن زبان مسلط نشوید. به خاطر داشته باشید نحوه‌‌ی تلفظ می‌تواند وجه تمایز «خوب صحبت کردن» و «روان صحبت کردن» باشد.

 

۷- از اشتباه کردن نهراسید. هنگام آموختن زبان جدید نباید از اشتباه کردن بترسید، چراکه در این صورت پیشرفت چندانی نخواهید داشت.

 

  • به ‌ناچار در چندین موقعیت شرم‌آور قرار خواهید گرفت، اما خوب مسئله مهمی نیست. افراد بومی زبان ممکن است کمی بخندند، اما کماکان تلاش و کوشش فرد را می‌ستایند و کماکان مایل‌اند که به او کمک کنند.
  • در این مسیر، به دنبال کمال نباشید و سعی نکنید از نظر دیگران بی‌نقص باشد، بلکه مهم پیشرفت و حرکت به جلو است.

 

روش سوم: استفاده از نرم‌افزارها و برنامه‌های یادگیری زبان

 

۱- از Anki استفاده کنید. Anki یک نرم‌افزار و برنامه کاربردی محبوب قابل نصب روی تلفن همراه هوشمند است که توسط مجموعه‌ای از فلش کارت‌ها روند حفظ کلمات و عبارات سهولت می‌بخشد. این برنامه این امکان را به کاربر می‌دهد که دسته‌ی کارتی حاوی کلمات دلخواه که کاربر قصد یادگیری آن‌‌ها دارد را روی آن آپلود کند، یا برای شروع یکی از چندین و چند دسته کارت موجود در آن را انتخاب کند.

 

۲- از Duolingo استفاده کنید. Duolingo یک ابزار موجود رایگان برای یادگیری زبان به‌صورت آنلاین در اندروید و iOS است. این برنامه به‌جای تمرکز بر حفظ کردن، امکان خواندن و صحبت کردن را با دیدن، شنیدن و درونی کردن مطالب برای کاربران فراهم می‌کند. کاربران پس از اتمام هر درس امتیاز کسب می‌‌کنند که احساسی جالب و شبیه بازی می‌بخشد.

 

۳- از Memrise استفاده کنید. این برنامه نوع دیگری از برنامه‌های سبک فلش کارت است که امکان یادگیری لغات و عبارات را با ترفندهای حافظه، استفاده از تصاویر و سایر ابزارهای مفید در اختیار کاربران قرار می‌دهد. Memrise اجازه می‌دهد کاربران در تکمیل فعالیت‌های یادگیری (تمرین‌ها) با یکدیگر به رقابت پرداخته و با ایجاد جو سرگرم‌کننده یک روش غیررسمی و دوستانه برای یادگیری زبان ارائه می‌دهد.

 

۴- از Bable استفاده کنید. bable یک ابزار یادگیری زبان جذاب و سرگرم‌کننده است که به‌صورت آنلاین و به‌عنوان یک برنامه کاربردی برای موبایل در دسترس همگان است و به کاربران در تقویت لغات، گرامر و تلفظ کمک می‌کند. همچنین قادر است مباحثی که کاربر در آن مشکل دارد را شناسایی کرده و تمرین‌هایی هدفمند بر اساس نیازهای کاربر به او ارائه دهد.

منبع: چطورپدیا