چطور باور بدشانسی را از زندگی حذف کنیم؟

چطور باور بدشانسی را از زندگی حذف کنیم؟

 

چند ماه پیش یکی از دوستان قدیمی خود را دیدم. از پارسال او را ندیده بودم. سر ناهار درباره‌ی مسائل مختلفی ازجمله شغل، روابط و سرگرمی‌هایی که داشتیم صحبت کردیم. دوستم می‌گفت که شغلی که دارد برایش کسل‌کننده و بی‌مزه شده است و با وجود آنکه درخواست ترفیع داده است، با درخواستش موافقت نشده است. زندگی خصوصی‌اش نیز آن‌چنان چنگی به دل نمی‌زد، چراکه اخیراً بعد از مدتی طولانی، از نامزدش جدا شده بود. وقتی از او پرسیدم که چرا ظاهراً همه‌چیز در منزل و محل کار به‌هم ‌ریخته بود، لحظه‌ای درنگ کرد و سپس گفت:
«پشت سر هم دارم بد میارم.»
از پاسخش تعجب کردم، چون با شناختی که از او داشتم، فکر نمی‌کردم زندگی خود را تحت کنترل بخت و اقبال ببیند. او همیشه در ظاهر فردی بود که هدف خود را می‌شناخت و با ذوق به دنبالش می‌رفت. گفت به دلیل همه‌ی اتفاقاتی که برایم افتاده است، به شانس اعتقاد دارد.

اینجا بود که نظر خود را درباره‌ی شانس و سرنوشت با او در میان گذاشتم:

درحالی‌که قطعاً رویدادهای شانسی پیش می‌آید، اما این‌گونه رویدادها ماهیتی کاملاً تصادفی دارند. به‌بیان‌دیگر، خوش‌شانسی و بدشانسی به شکلی که مردم تصور می‌کنند، وجود ندارد. مهم‌تر از آن اینکه، حتی اگر رویدادهای منفی تصادفی هم برای انسان اتفاق بیفتد، طرز فکر و واکنش ما می‌تواند این رویدادها را به اتفاقات مثبت و خوشایند منجر کند.

بخت و اقبال شما بدتر یا بهتر از بخت و اقبال هیچ فرد دیگری نیست. فقط این‌گونه به نظر می‌رسد. از آن بهتر اینکه دو کار ساده است که اگر انجام دهید، احساس بدشانسی را در شما برعکس می‌کند و شانس شما را تغییر می‌دهد.

۱- دیگر به خارج از کنترل بودن اتفاقات زندگی از دست شما اعتقاد نداشته باشید.

باور نکنید که هر آنچه در زندگی رخ می‌دهد، از سر بخت و اقبال، سرنوشت، نیروهای ماوراءالطبیعه، انسان‌های بدخواه دیگر یا هر چیزی جز خود شما اتفاق می‌افتد. روان‌شناسان این مشکل را «منبع کنترل بیرونی» می‌نامند. این مشکل نوعی سرنوشت‌باوری است که طی آن فرد معتقد است که شخصاً نمی‌تواند کار خاصی در جهت تغییر زندگی خود انجام دهد. به همین دلیل یا به امید کسب بهترین نتایج همه‌ی تمرکز خود را بر تغییر بخت خود با انواع روش‌های خرافاتی می‌گذارد یا منفعلانه در مقابل هر اتفاقی که پیش رویش باشد تسلیم می‌شود و از اینکه با امید و آرزوهایش تطابق ندارد، شاکی است.
بیشتر افراد موفق نگرشی مثبت اتخاذ می‌کنند. آن‌ها «منبع کنترل درونی» دارند. معتقدند که تقریباً همه‌ی اتفاقاتی در زندگی آن‌ها رخ می‌دهد، حاصل کارهای خودشان است و اینکه حتی زمانی که رویدادی تصادفی پیش می‌آید، مسئله‌ی مهم خود آن رویداد نیست، بلکه چگونگی واکنشی است که به آن نشان می‌دهند. این نگرش باعث می‌شود کنشی، فعال و به دنبال تجربه‌ی چیزهای جدید باشند. آن‌ها همیشه به دنبال یافتن راهی برای تغییر چیزهایی هستند که در زندگی خود نمی‌پسندند. آن‌ها سرنوشت‌باور نیستند و مشکلات موجود در دنیای خود را به گردن بدشانسی نمی‌اندازند. به دنبال راهی برای بهتر کردن امور هستند.

آیا آن‌ها از دیگران خوش‌شانس‌تر هستند؟ البته که نه.

شانس، تصادفی پیش می‌آید برای همین به آن می‌گویند شانس، پس این افراد نیز به‌اندازه‌ی هر فرد دیگری ممکن است دچار شکست شوند.
تفاوت در چگونگی واکنش این افراد است. وقتی اوضاع بر وفق مراد پیش نمی‌رود، افراد موفق و مثبت‌نگر به‌سرعت به دنبال راهی می‌گردند تا آن را سامان بخشند. غر نمی‌زنند، برای خود تأسف نمی‌خورند یا از «بدشانسی» شکایت نمی‌کنند. سعی می‌کنند از اتفاقی که افتاده است درس بگیرند تا دفعه‌ی بعد از آن پیش‌گیری کرده و به بهترین شکل ممکن زندگی خود را ادامه دهند. آن‌ها یک موتور انگیزشی در خود دارند که بسیاری افراد فاقد آن هستند. این موتور آن‌ها را رو به ‌جلو حرکت می‌دهد.
هیچ‌کس بنا به عادت خوش‌شانس‌تر یا بدشانس‌تر از دیگری نیست. شاید در کوتاه‌مدت چنین به نظر برسد. اتفاق‌های تصادفی اغلب گروهی پیش می‌آیند، درست مثل اعداد تصادفی که در موارد بسیاری در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.
اگر از چشم‌انداز دورتری نگاه کنید، شانس تصادفی صرفاً… تصادفی است. با این ‌وجود افرادی که حس می‌کنند، بدشانس هستند، معمولاً توجه بیشتری به موارد کوتاه‌مدت بدشانسی دارند، و به خود قبولانده‌اند که باورشان صحیح است. منبع کنترل ربطی به ژن ندارد. بیشتر اکتسابی است تا وراثتی. اگر منبع کنترل شما مشکل دارد، آن را تغییر دهید.

۲- به یاد داشته باشید که به هر چیز توجه کنید، در ذهن شما رشد می‌کند.

اگر به مشکلات و نقاط ضعف زندگی خود تمرکز کنید، به‌ویژه اگر آن را نوعی «بدشانسی» حساب کنید که کاری نمی‌توان برایش انجام داد، تیره‌تر و شوم‌تر به نظر خواهد رسید.
طی مدت کوتاهی آن‌قدر مطمئن می‌شوید که همه‌چیز بر ضد شما است که مثال‌های بیشتر و بیشتری برای اثبات درست بودن اعتقاد خود پیدا خواهید کرد. درنتیجه خود را در انرژی منفی غرق خواهید کرد و به‌احتمال تقریباً قطع به ‌یقین، دست از تلاش برخواهید داشت، چراکه متقاعد شده‌اید هیچ کاری برای بهبود چشم‌انداز آینده‌ی خود نمی‌توانید انجام دهید.

چند وقت پیش یکی از مخاطبان (که نامش را گلی می‌گذارم) از شدت ناامیدی و بدشانسی خود با من حرف زد. گلی یک کارآفرین مشتاق است. او در تلاش بود سرمایه‌گذارانی را برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌اش پیدا کند. کارش خوب پیش نرفت چراکه سرمایه‌گذاران بالقوه مدام به او جواب رد می‌دادند. درست در پراضطراب‌ترین شرایطی که داشت، نامزدش با او به هم زد. و روز بعد از به هم خوردن نامزدی‌اش، یک فرصت مهم را برای ملاقات با یک سرمایه‌گذار علاقه‌مند از دست داد. قصد داشت بی‌خیال پروژه‌اش شود، زیرا حس می‌کرد برای آنکه در کسب‌وکار خود موفق شود، به‌اندازه‌ی کافی خوش‌شانس نبود. قطعاً دوران آسانی برایش نبود. پر از اضطراب و خستگی بود. اما این بدشانسی نبود که نقش ایفا می‌کرد.
سرنوشت‌باوری آن‌قدر از خودش تغذیه می‌کند تا اینکه فرد در مقابل ضربات زندگی، به یک «قربانی» منفعل تبدیل شود. «بازندگان» زندگی همان‌هایی هستند که متقاعد شده‌اند پیش از شروع هر کاری محکوم به شکست هستند. باور دارند که «بدشانسی» آن‌ها هرگونه چشم‌انداز موفقیت را نابود خواهد کرد.

به‌ندرت پیش می‌آید متوجه شوند که دلیل اصلی شکست آن‌ها، نادانی، تنبلی، نداشتن مهارت، نبود دوراندیشی یا صرفاً حماقت محض است و برای همه‌ی این موارد نیز راه درمانی وجود داشت، اگر از مقصر دانستن دیگران یا «بدشانسی» بابت کمبودهای شخصی خود دست برمی‌داشتند.
توجه شما تحت کنترل شماست. آن را به جایی متمرکز کنید که خودتان دوست دارید. آن‌قدر به افکار منفی خود گرسنگی بدهید تا بمیرند.
برای گلی توضیح دادم که برای بهبود بخت و اقبال خود و «خوش‌شانس» شدن، ابتدا باید به خود بقبولانی که هر آنچه اتفاق می‌افتد، تقریباً همیشه حاصل کار خودت است؛ پس سعی کن به اموری که درست پیش می‌روند و نتایج مثبت دارند فکر کنی نه به اتفاقات بد. سپس گلی سعی کرد موقعیت کنونی خود را به شکلی بی‌طرفانه مرور کند. متوجه شد فقط به کمی استراحت برای خود نیاز داشت. دوری از کار و دوری از رابطه‌ای که به‌تازگی خراب شده بود. واقعاً به مقداری زمان نیاز داشت تا قبل از آنکه کار و زندگی خود را از سر بگیرد، ذهن خود را پاک‌سازی کند. وقتی احساسات ناشی از دل‌شکستگی فروکش کرد، دوباره برای بهبود فرصت‌های فروش کسب‌وکار خود تلاش کرد و به دنبال سرمایه‌گذاران جدیدی گشت که برایش مناسب‌تر باشند.

 

چند ماه بعد به من گفت که بالاخره دو سرمایه‌گذار پیدا کرده است که واقعاً به پروژه‌ی او علاقه‌مند شده‌اند و قصد دارند برای رشد این کسب‌وکار با او همکاری کنند. واقعاً از این‌که توانسته بود کنترل سرنوشت خود را پس بگیرد و به چیزی که می‌خواهد برسد، خوشحال شدم.
«سرنوشت» شما واقعاً به انتخاب‌های شما بستگی دارد. زمانی که اتفاقات تصادفی رخ می‌دهد، که البته همیشه رخ می‌دهد، آیا انتخاب شما تبدیل کردن آن‌ها به فرصت است، یا می‌نشینید و گله و شکایت می‌کنید؟

بعد چه می‌شود؟

حالا دو کار ساده را که می‌توانید برای به دست آوردن کنترل سرنوشت خود و خلق خوش‌شانسی برای خود انجام دهید، یاد گرفتید. اما کار تمام نشده است! این روش‌های ساده که اینجا یاد گرفتید فقط بخشی از ۷ مهارت‌ اساسی هستند – یک مجموعه مهارت که قدرت خلق راه‌حل‌های دائمی برای مشکلات بزرگی را در اختیار شما قرار می‌دهند – هر مشکلی در هر زمینه از زندگی!
اگر فکر می‌کنید «دچار بدشانسی هستید»، می‌توانید با این ۷ مهارت اساسی، تغییری واقعی ایجاد کنید و زندگی را از نو آغاز کنید. شاید حتی از آن چیزی که فکر می‌کردید نیز آسان‌تر باشد:

چگونه می‌توانید زمانی که به نظر می‌رسد بیش‌ازحد دیر شده است، زندگی خود را از نو شروع کنید؟

می‌گویند توماس جفرسون کلمات زیر را به زبان آورده است:
«من شدیداً به شانس اعتقاد دارم، و به نظر من هر چه بیشتر تلاش کنم، خوش‌شانسی بیشتری خواهم داشت.»
درنهایت شانس شما همان چیزی است که شما انتخاب می‌کنید.

ایده‌های بیشتر در ارتباط خلق خوش‌شانسی به دست خودمان

  • چطور می‌توان زمانی که درهم‌شکسته‌ایم، جلوی افکار منفی خودکار را بگیریم
  • ۸ قدم برای داشتن خودانگیزش حتی در دوران سخت
  • آن‌قدر در زندگی گرفتار شده‌اید که دیگر می‌خواهید تسلیم شوید؟ کمک اینجاست!

کتاب درباره‌ی به دست آوردن کنترل زندگی

  • چطور کنترل زمان و زندگی خود را به دست آورید؟ نوشته‌ی آلن لاکین
  • محدودیت‌ها: کی بگوییم بله، چطور بگوییم نه، تا کنترل زندگی را به دست آوریم نوشته‌ی هنری کلاود
  • کنترل زندگی خود را به دست آورید: یک برنامه‌ریزی ۲ ساعته برای کمک به تعیین و رسیدن به اهداف نوشته‌ی ریچل روف

 منبع: چطورپدیا

چطور با کمک خداوند از مشکلات عبور کنیم؟

چطور با کمک خداوند از مشکلات عبور کنیم؟

 «اگر خداوند فرد را به نقطه‌ای بکشاند، خود او را در عبور از آن هدایت خواهد کرد».

 

یکی از بزرگان دنیای تجارت که در برهه‌ای از زندگی شکست خورده بود، تعریف می‌کرد:

«مدتی قبل، از شرکتی که خود طی یک دوره‌ی سه ساله طولانی و خسته کننده بنا نهاده بودم، کنار کشیدم. بیش از ۱۰۰۰۰ ساعت از عمرم و سرمایه‌ای هنگفت صرف توسعه‌ی پلت‌فرم آن کردم. حدود یک سال بعد شریکی برای شرکت پیدا کرده و ۵۰% از سهام شرکت را به او دادم.

 

من ذاتاً آدم بخشنده‌ای هستم. همه می‌دانید، وقتی چیزی را به کسی می‌بخشیم، انتظار نداریم از ما سوءاستفاده کنند. پس از گذشت سه سال کنار کشیدم. باید شخصیت او را می‌شناختم؛ اما نکته‌ی جالب اینجاست که اکنون دیگر ذره‌ای از او عصبانی نیستم. میدانم که خداوند مرا به دلیلی از آن موقعیت نجات داد.

 

از آن زمان به بعد برکات زیادی وارد زندگی‌ام شده و این به طرز حیرت‌انگیزی برای من کافی است. چرا که تصمیم گرفتم به‌جای منفی‌بافی، به نکات مثبت نگاه کنم. وقتی مشکلی رخ می‌دهد، هرکسی انتخابی دارد. می‌توانیم بنشینیم و برای آن اتفاق سوگواری کنیم. می‌توانیم ناراحت باشیم و با دیگران با عصبانیت برخورد کنیم. یا اینکه فقط بگذریم. من تصمیم گرفتم به جای دعوا و مجادله، بگذرم. البته این چیزی نیست که فقط در خون من باشد.

 

کاری که خداوند کرد، تنها نجات من از آن شرایط نبود. او مرا قوی‌تر ساخت. بزرگ‌تر. بهتر. به گونه‌ای که بیشتر قادر به درک جهان وکسب و کار و اطرافیان خود بودم؛ اما مهم‌ترین چیزی که من در میان آن شرایط آموختم آن بود که اگرچه در زندگی با چالش‌های فراوانی روبرو هستیم، اما هدف این چالش‌ها ساختن ماست، نه شکست ما.»

 

زمانی که از اعماق جهنم سختی‌ها عبور می‌کنید، بدیهی است که به این‌ها فکر نخواهید کرد. این تفکرات یک‌باره از ذهن عبور نمی‌کند؛ اما نقطه اوج رشد فرد، جایی دقیقاً در مرکز درد و رنج است. به همین دلیل است که خداوند خود ما را به آن نقطه برده و متعاقباً خود بازمی‌گرداند. قطعاً دلیل و قافیه‌ای برای این کار او وجود دارد. فقط ما در آن لحظه قادر به درک آن نیستیم.

 

باید بیاموزیم که بر روی کارهای خوب تمرکز کنم. بیاموزیم که خصومت، حسرت و درد را در چارچوب در جا بگذاریم و برویم؛ زیرا به عذاب آن نمی‌ارزد. ارزش مریضی و احساسات منفی پس از آن را نخواهد داشت. قانون جاذبه بیان می‌کند که بر اساس انرژی ارتعاشی که از خود ساطع می‌کنیم، چیزهایی را به خود جذب می‌کنیم. هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند. به افکار منفی فکر کنید و خواهید دید که چیزهای منفی اتفاق می‌افتند.

 

حال، چه به خدا اعتقاد داشته باشیم، چه به الله، بودا و یا صرفاً به یکپارچگی معنوی که همه ما را به هم متصل می‌کند، همگی می‌دانیم که چیزی وجود دارد. چیزی فراتر از آنچه قادر به دیدن آن هستیم. چیزی فراتر از داده‌های تجربی که اغلب برای اثبات وجود چیزی به آن نیازمند هستیم. چیزی موجود در اتر، ابدی، کوارک‌ها و لپتون‌هایی که تمام مواد و انرژی‌های موجود در جهان را به هم متصل می‌کنند.

چطور به این سفر اعتماد کنیم؟

می‌دانم که اعتماد به این سفر سخت است. سخت است باور کنیم در گوشه و کنار، چیزهای خوبی برای ما وجود دارند. به‌ویژه در گذر از مشکلات و سختی‌ها. به‌ویژه زمانی که در اطرافمان همه چیز در حال سقوط و اتفاقات بد در حال وقوع است. همه این را می‌دانند. با این حال، اعتقاد واقعی در قلمرو ایمان استوار است. بدان معنی که اگرچه مطمئن نیستیم نجات اتفاق می‌افتد، اما باید وقوع آن را باور کنیم. باید با ثقل وجود خود آن را باور کنیم. این باور به فرد الهام بخشیده و برای ادامه‌ی راه به او انگیزه می‌بخشد. باید به این سفر اعتماد کنید. باید اعتماد کنید که خداوند شما را از آن عبور خواهد داد.

 

یکی از دوستانم تعریف می‌کرد: «در ۱۶ سالگی با یک ماشین تصادف کردم. تأثیر ضربه را خاطرم نیست؛ اما آن‌قدر شدید بود که حدود ۱ متر دورتر از جایی که از آن عبور می‌کردم، وسط یک خیابان شلوغ ۳ بانده پرتاب شدم. شدیداً ناراحت و پریشان بودم. هیچ نمی‌دانستم چه اتفاقی رخ داده، چشمهایم را که باز کردم دیدم که جمعیت زیادی اطرافم جمع شده است. چهره یک زن در خاطرم مانده، چشم‌هایی مهربان داشت. به من گفت که یک تصادف کوچک داشته‌ام. کوچک؟ نمی‌توانستم تمرکز کنم و صحنه‌ای که پس از آن در خاطرم هست، در آمبولانس بودم و لباس‌هایم را پاره می‌کردند. میزان آسیبی که متحمل شدم می‌بایست مرا می‌کشت؛ اما کسی مراقب من بود. تا همین امروز نمی‌توانم سر دربیاورم که چطور ممکن است با اتومبیلی که با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت در حال حرکت است تصادف کنم و جان سالم به در ببرم تا امروز بتوانم آن را تعریف کنم؟ چطور ممکن است ۱ متر در خیابانی شلوغ پرتاب شوم و زنده بمانم؟ زندگی من از آن لحظه کاملاً تغییر کرد. در این اتفاق، همه چیز به کمک دستی دیگری از غرق شدن نجات یافت.»

 

او به این سفر اعتماد کرد. باور کرد که خداوند برنامه‌ی دیگری برای وی داشت. این طرح هیچ ارتباطی با وضع آن لحظه‌ی دست من نداشت. در حقیقت آن روز، خود به‌تنهایی مسیر زندگی‌ وی را تغییر داد. او می‌گوید: «هر چیزی که اکنون در زندگی‌ام دارم از برکت دوراهی آن جاده است. هرچند که دردناک بود، اما مرا به‌جایی هدایت کرد که باید می‌رسیدم.»

رد پا روی شن

چند سال پیش یک قطعه هنری کوچک هدیه گرفتم. نام آن رد پا روی شن بود، شعری بر روی آن نوشته شده بود و تصویری از برخورد امواج به یک ساحل طلایی بود که ردپایی بر روی آنجا مانده بود. من هرگز آن تصویر قاب شده را فراموش نمی‌کنم. بر روی آن، واژه‌های کنایه‌آمیز شاعر خودنمایی می‌کرد:

 

‌شبی، رویایی دیدم

 

همان‌طور که در کنار ساحل با پروردگارم راه می‌رفتم.

 

بر روی پرده شب، تمام روزهای زندگی‌ام را مانند فیلمی می‌دیدم.

 

برای هرکدام از صحنه‌ها، دیدم که دو رد پا بر روی شن نقش بسته است.

 

یکی متعلق به من و دیگری به پروردگارم.

 

راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.

 

آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.

 

در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت اتفاقاً، آن محل‌ها مطابق با سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام بود.

 

روزهایی با بزرگ‌ترین رنج‌ها، ترس‌ها، دردها و..

 

ناراحت شدم و از او پرسیدم:

 

خداوندا تو به من گفتی که اگر بپذیرم که با تو حرکت کنم،

 

در تمام ایام زندگی‌ام کنار من خواهی بود

 

اما اکنون می‌بینم که در غم‌انگیزترین و سخت‌ترین دوران زندگی‌ام،

 

تنها یک رد پا بر روی شن دیده می‌شود.

 

نمی‌توانم درک کنم که چرا زمانی که بیشتر از همیشه به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی

 

خداوند پاسخ داد: «فرزند عزیزم، تو را دوست دارم و به تو گفتم در تمام سفر با تو خواهم بود.

 

من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت.

 

نه حتی برای لحظه‌ای و چنین نکردم.

 

هنگامی ‌که در آن روزها، یک رد پا بر روی شن دیدی،

 

من بودم که تو را به دوش کشیده بودم..»

 

وقتی به اینکه خداوند ما را از درد و رنج عبور خواهد داد فکر می‌کنم این شعر را به خاطر می‌آورم. نکته این است که ما همیشه قادر نیستیم موجودیت همه چیز را درک کنیم. همیشه نمی‌توانیم منطق اتفاقاتی که رخ می‌دهد را درک کنیم. گاهی اوقات اتفاقات بدی رخ می‌دهند که از کنترل ما خارج هستند؛ اما من به‌شخصه، از آن مشکلات به درک بنیادی داشتن ایمان باز می‌گردم. تعریف واقعی ایمان این است: «اعتماد کامل و یا داشتن اطمینان کامل به چیزی»

 

چطور می‌توانیم ایمان داشته باشیم وقتی به کمک خداوند در گذر از مشکلات و مسائل شک داریم؟ اگر همواره با ذهنی بسته و کوته زندگی کنیم، چطور به اتفاقات بزرگ‌تر و بهتری که قرار است رخ دهند اعتماد کنیم؟ نکته‌ای درباره ذهنیت باز و فراخ وجود دارد که باید به آن اشاره کنم. به خاطر داشته باشید که انسان‌ها نیامده‌اند که فقط زندگی کنند، آمده‌اند که رشد کنند و کامیاب شوند. ما نسل‌ها و نسل‌ها برای دستیابی به این کامیابی تلاش کرده‌ایم؛ اما مادامی که ذهن بسته‌ای داریم نمی‌توانیم رشد کنیم. ناچاریم که پا فراتر بگذاریم.

روزهای سخت همیشگی نیستند.

به گفته‌ی رابرت شولر، «روزهای سخت همیشگی نیستند، اما انسان‌های سخت چرا!». بگذارید چیزی درباره‌ی مقاوم بودن و سخت‌کوشی برای پیشروی به شما بگویم، مهم نیست که تاکنون چه اتفاقاتی در زندگی‌تان رخ داده است. مهم نیست از چه شکست‌های عظیم و عقب‌گردها بدی رنج‌ کشیده‌اید، همواره مسیری رو به جلو وجود دارد.

می‌دانم که گاهی رهایی از درد و رنج کار آسانی نیست. غلبه بر احساس خشم یا گناه آسان نیست. خلاصی از غیظی که فرد را به عقب می‌کشاند امری محال است؛ اما هیچ‌کدام از این احساسات منفی کمکی به ما نخواهند کرد. فقط ما را محدود می‌کنند. ایمان خود را حفظ کنید. خداوند شما را از میان مشکلات عبور خواهد داد.

روزهای سخت، قطعاً همیشگی نخواهند بود. اگر هنوز در کشمش با آن‌ها هستید، در اینجا به ۵ کاری که بدون فوت وقت برای عبور از سختی‌ها باید انجام دهید اشاره می‌کنم.

۱-قلب خود را پر از قدردانی کنید.

  • هربار که تصمیم گرفتم بر شکست یا عقب‌گردی پیروز شوم، به این فکر کردم که چقدر برای تمام چیزهایی که دارم قدردان هستم. قدردانی برای چیزهایی که داریم کار سختی است. اغلب اشتیاق ما برای چیزهایی است که در اختیار نداریم. کار بهتری می‌خواهیم. ماشین بهتری می‌خواهیم. یک خانه بزرگ‌تر، همسر، فرزند یا ثروت بیشتر. اغلب برای چیزهایی که در لحظه داریم، قدردان نیستیم.
  • حقیقت را می‌خواهید؟ هر چیزی که همین الان در زندگی خود دارید، روزی یک آرزو بوده است. یک امید یا رؤیا. امروز همه‌ی آن‌ها را دارید؛ اما ما همواره بیشتر می‌خواهیم. البته این خواستن همیشگی، مادامی که به قیمت قدرناشناسی داشته‌هایمان تمام نشود، هیچ اشکالی نخواهد داشت.
  • تصور کنید که در حال حاضر بسیاری از انسان‌ها در شرایطی به‌مراتب بدتر از شما به سر می‌برند. مطمئناً فکر کردن به آن ساده نخواهد بود. یا حتی ممکن است فکر کنید که هیچ‌کس نمی‌تواند در شرایطی بدتر از این باشد؛ اما باور کنید که هستند. در جهان سرد و تاریک بیرون، جنایاتی رخ می‌دهند که فراتر از حد تصور انسان است؛ بنابراین، بار دیگر که به سختی روزهایی که در آن قرار گرفته‌اید، فکر کردید، قلب خود را با قدردانی پر کنید.

۲- خودتان را در آینده تصور کنید.

  • صرف نظر از باوری که دارید، همواره قدرتی محض در افکار متمرکز شده وجود دارد. یکی از راه‌های گذر از دشواری‌ها، تصور خود در آینده است. در این باره سخنان زیادی از بزرگان وجود دارد. درباره‌ی تصور حال خود هنگامی که موفقیتی کسب کرده‌ایم، چه احساسی خواهد داشت؟ آن روز چطور به نظر می‌رسد؟
  • این تصور بسیار فراتر از تعیین اهداف است. این دقیقاً تصور حال خود پس از دستیابی به اهدافمان است. باور کنید، این طرز فکر قدرتی محض و درنده‌خویی خاصی به همراه خواهد داشت. لازمه‌ی آن ذهنی فراخ است. به قول معروف، به چیزی فکر کنید و به آن تبدیل شوید. جمله‌ای درست‌تر از این تا کنون گفته نشده است.
  • این مفهومی است که توسط گرازیوسی، کسی که توسط موفق‌ترین مربیان جهان پرورش داده شده، بیان شده است. ذهنیت بسیار مهم است. وقتی درباره‌ی دستیابی به اهداف دور و دراز سخن می‌گوییم، ذهنیت مهم‌ترین مسئله است. خود را با آنچه دیگران می‌گویند و یا ظرفیتی که خود فکر می‌کنید در وجود شما است، محدود نکنید. ما به معنای واقعی کلمه قادر هستیم تا هر کاری را انجام دهیم.

۳- بر مسئله‌ی همکاری و مشارکت تمرکز کنید.

  • اگر اکنون از درد زیادی در زندگی خود رنج می‌برید، تمرکز خود را روی همکاری با اطرافیان قرار دهید. چطور می‌توانید به دیگران کمک کنید؟ یکی از بزرگان تجارت می‌گوید: «زمانی که از شرکتی که قلب و روحم را در آن ریخته بودم، کنار کشیدم، به جهان بیرون رفتم، انسان‌هایی در بالاترین سطح موفقیت یافتم و پیشنهاد دادم که به آن‌ها کمک کنم. در ازای این کمک هیچ تقاضایی نداشتم. فقط کمک کردم. گفتم اگر اجازه بدهید می‌خواهم به شما خدمت کنم. اگر چیز ارزشمندی دارید که می‌توانید آن را به مردم جهان ببخشید، این کار را بکنید و در عوض آن چیزی نخواهید. در عوض چیزی را قبول نکنید. فقط خوبی کنید و می‌بینید که آن خوبی به شما باز خواهد گشت.»
  • شاید این کار نیروی کارما یا هر نیروی دیگری است که در طبیعت جریان دارد؛ اما به‌درستی عمل می‌کند. بیرون بروید و کسی را بیابید که بتوانید به نحوی به او کمک کنید. حال این کمک خواه با اختصاص وقت، پول و یا سایر منابع در دسترس باشد، آن را انجام دهید. به دیگران کمک کنید. در خدمت باشید. مشارکت کنید. ببخشید و ببخشید و باز هم ببخشید. اینجا دقیقاً جایی است که جادو اتفاق می‌افتد.

۴- صبور باشید، اتفاقات خوب بار دیگر رخ می‌دهند.

  • اگر خداوند شما را به آن نقطه رسانده، خود بنده‌اش را از آن عبور خواهد داد؛ اما این اتفاق در مدت زمانی کوتاه رخ نمی‌دهد. زمان می‌برد. پس صبور باشید. انتظار نداشته باشید که در عرض چند ساعت یا یک روز اتفاقی بیفتد. ایمان خود را حفظ کنید و ثابت‌قدم باشید. به هر سختی که ممکن است، در برابر وسوسه‌ی رها کردن همه چیز و به باد سپردن آن‌ها تسلیم نشوید. ابداً ارزش آن را نخواهد داشت.
  • صبر یک فضیلت است. صبور بودن آسان نیست، میدانم؛ اما بسیار حائز اهمیت است. همواره برنده‌ی نهایی، ایستادگی است. لاک‌پشت برنده است، چون همیشه آرام و پایدار است. اگر تسلیم نشوید، با گذشت زمان می‌بینید که اتفاقات خوب رخ خواهند داد. وقتی سال‌ها بعد به این نقطه از زندگی خود نگاه می‌کنید، از اینکه از پس آن برآمدید، لذت خواهید برد.
  • سعی نکنید فرار کنید. به مواد مخدر و الکل تکیه نکنید. ارزشش را ندارد و تنها شرایط را از آنچه هست بدتر می‌کند. پایدار بمانید و ایمان خود را حفظ کنید. این تنها کاری است که باید انجام شود.

۵- زمان تمام زخم‌ها را التیام می‌بخشد، فقط به آن‌ زمان دهید.

  • زمان همه چیز را حل می‌کند. همه ‌چیز را. وقتی با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنیم، فکر کردن به چنین چیزی مشکل است، اما حقیقت دارد. یک آزمون تورنسل وجود دارد که می‌توانید از آن کمک بگیرید. این سؤال را از خود بپرسید. ۵ سال دیگر، این مسئله چقدر مهم خواهد بود؟ حتی ممکن است نتوانید آن را به خاطر آورید. حتی اگر هنوز در خاطرتان باشد، چقدر در آینده اهمیت خواهد داشت؟
  • اهمیت این مسئله آن است که منابع ذهنی و احساسی و روحی انسان به‌سادگی قابل تخلیه هستند. وقتی اجازه دهید اتفاقات بد چرکین شوند و برای تمرکز بر جنبه‌های مثبت زندگی تلاش نکنید، در سراشیبی سقوط قرار خواهید گرفت. پس مراقب چیزهایی که به آن‌ها فکر می‌کنید و طرز فکر خود نسبت به آن‌ها باشید. مشکلات موقتی خواهند بود.
  • حتی اگر در معرض یک ضرر عمده قرار گرفتید، لازم است پوششی طلایی برای آن بیابید. در حقیقت این پوشش نقشی تعیین‌کننده‌ دارد. همواره در دل شرایط بد، راهی برای ایجاد خوبی دست و پا کنید. همیشه راهی برای انجام این کار وجود دارد. فقط باید آن را پیدا کنید.

 

منبع: چطورپدیا