چطور با این ۲۵ عادت، کیفیت زندگی را بالا ببریم؟

چطور با این ۲۵ عادت، کیفیت زندگی را بالا ببریم؟

کیفیت زندگی

چگونه می‌توان کیفیت زندگی را بالا برد؟

آیا هر روز احساس ناامیدی می‌کنید؟ حس می‌کنید هر روز از خواب بیدار می‌شوید و چرخه‌ای تکراری را دنبال می‌کنید که گویی هرگز پایانی ندارد؟ آیا در گذر زمان کیفیت زندگی پایین آمده است و نتیجه‌ی آن از دست رفتن انرژی، سرزندگی و شوق رسیدن به آینده بوده است؟

ما همگی گاهی دچار ناامیدی می‌شویم. حتی برای آگاه‌ترین افراد نیز زندگی گاهی غیرقابل تحمل می‌شود. بدون داشتن درک درستی از مسیری که زندگی ما در پیش گرفته است و علت داشتن چنین هدفی، تحمل لحظات و دوران دشوار زندگی غیرممکن به نظر می‌رسد. معمولاً می‌خواهیم در سکوت و ناامیدی دست خود را بالا بریم و این جمله را به زبان بیاوریم: «من تسلیم شدم.»

اما زندگی لزوماً غیرقابل‌ تحمل نیست و قطعاً ناامید کننده نمی‌شود. کافی است با ایجاد چند تغییر کوچک در روال عادی با تغییر رفتار و طرز فکر، کیفیت زندگی خود را بالا ببرید و به یاد داشته باشید که شما تنها نیستید؛ ما همگی دوران طولانی ناامیدی، اضطراب، ترس، آشفتگی و نگرانی را تجربه می‌کنیم.

غلبه بر برخی از تمایلات طبیعی افتادن در دام افسردگی خفیف کار دشواری نیست. گاهی زندگی آن‌گونه که ما انتظار داریم، پیش نمی‌رود؛ اما بیشتر مواقع کیفیت زندگی ما بیشتر به عادت‌های اساسی که به شکل روزمره تکرار می‌کنیم، مربوط می‌شود. با بهبود عادت‌ها می‌توانیم کیفیت زندگی خود را از چند منظر ارتقاء دهیم.

افزایش کیفیت زندگی

تعریف کیفیت زندگی

ابتدا قصد داریم منظور خود از «کیفیت زندگی» را بیان کنیم. آن دسته از افرادی که فکر می‌کنند کیفیت زندگی مساوی است باسطح زندگی باید بدانند که اشتباه می‌کنند. درست است که سطح زندگی شما که اساساً مساوی است با درآمد شما تأثیری جزئی بر کیفیت زندگی شما دارد، اما همه‌ی داستان در آن خلاصه نمی‌شود.

کیفیت زندگی بنا به تعریفی که ما داریم، مجموع کل سلامتی، شادی، سرزندگی، فراغت و درآمدی است که داریم. این رویکرد فرمولی کمک می‌کند تصویر بهتری از کلیت کیفیتی که انسان‌ها با آن مواجه هستند، داشته باشیم. با این وجود بسیاری افراد صرفاً کیفیت زندگی را با مقدار پولی که دارند تعریف می‌کنند؛ درحالی‌که پول نوعی فشارسنج است، اما کل معادله را به خود اختصاص نداده است.

درست است، جهان بر روی لولای پول می‌چرخد. افرادی که به پول و منابع دسترسی دارند قطعاً می‌توانند حوزه‌های بسیاری از زندگی خود را بهبود بخشند؛ اما در مطالعات اثبات شده است که همان افراد پولدار نیز از نظر آماری آنچنان خوشبخت‌تر از دیگران نیستند. افزایش درآمد فقط در کوتاه‌مدت شادی و خوشبختی را افزایش می‌دهد. در نهایت خوشبختی به سطح پایه‌ی خود بازمی‌گردد.

به گذشته‌ی خود فکر کنید. شاید به آن ارتقاء شغلی که دوست داشتید رسیده‌اید یا شغلی که در رؤیاها به آن نمی‌رسیدید را به دست آورده باشید. برای مدت کوتاهی خوشحال بودید، اما این یک احساس بود. خوشحالی برای موفقیت‌های مالی برای همیشه دوام ندارد و همه‌ی ماجرا نیست. درست است که پول دسترسی به «چیزهایی» را برای شما فراهم می‌کند، اما وجود ضرب‌المثل‌هایی نظیر «بهترین چیزها در زندگی رایگان به دست می‌آیند» دلیلی دارد.

بهبود کیفیت زندگی

تردمیل خوشبختی

در سال ۱۹۷۱ دو روان‌شناس رفتاری، دونالد تی کمپبل و فیلیپ بریکمن اصطلاح «تردمیل خوشبختی» که به عنوان «سازگاری خوشبختی» نیز شناخته می‌شود را برای اولین بار به کار بردند. این اصطلاح به تمایلات طبیعی انسان‌ها برای بازگشت به یک نقطه‌ی معین از خوشبختی پس از به وجود آمدن تغییرات عمده، مثبت یا منفی، در زندگی اشاره دارد؛ بنابراین نقطه‌ی معین خوشبختی خط پایه‌ی خوشبختی است که همه دارند و ما اغلب پس از وقایعی نظیر یک رویداد غم‌انگیز یا به دست آوردن یک ثروت بادآورده مثلاً از طریق قرعه‌کشی به آن بازمی‌گردیم. در تحقیقی که توسط کمپبل و بریکمن منتشر شد، آنها نشان دادند که هم برندگان قرعه‌کشی و هم افرادی که ناگهان کاملاً فلج شدند، هر دو پس از مدتی که از حادثه گذشت، به سطح پایه‌ی خوشبختی بازگشتند.

روانشناسان اذعان می‌کنند که همه‌ی ما انسان‌ها یک نقطه‌ی معین خوشبختی داریم که از طریق ابزار موروثی و دانش تجربی تعیین می‌گردد و گرچه سطح پایه‌ی خوشبختی برای همه متفاوت است، مفهوم آن برای درک ریشه‌ی خوشبختی و بهبود کیفیت زندگی بسیار حائز اهمیت است.

بهبود زندگی

روش‌های مشخصی وجود دارند که با آنها بتوانید اثری مثبت بر کیفیت زندگی خود داشته باشید. افزایش مواردی نظیر درآمد برای افراد بسیار واضح‌تر از مثلاً افزایش خوشبختی، سلامت یا سرزندگی آنها است. پول بسیار شسته رفته به نظر می‌رسد. یا پول فراوانی دارید یا ندارید. به عدد درآوردن آن ساده است اما دیگر جنبه‌های زندگی چه می‌شود؟ سلامت، خوشبختی، سرزندگی و فراغت نیز جنبه‌های مهمی از کیفیت زندگی هستند. این جنبه‌ها را چگونه ارتقاء می‌دهید؟

با ترقی و پایبندی در داشتن یک مجموعه‌ی مشخص از عادت‌های مثبت می‌توان دیگر جنبه‌های زندگی را بهبود بخشید.

عادت‌های خوب کیفیت زندگی شما را بالا می‌برند.

اگر می‌خواهید کیفیت زندگی خود را بالا ببرید، باید با استفاده از عادت‌های خوب این کار را انجام دهید. می‌بایست عادت‌های بد را کنار گذاشته و به عادت‌های خوب روی آورید. از حرف تا عمل فاصله بسیار است، مگر نه؟

عادت‌های خوب کمک می‌کنند سطح خوشبختی، سرزندگی، سلامت، درآمد و فراغت افزایش یابد؛ اما این اتفاق طی یک شب رخ نمی‌دهد. در ادامه مهم‌ترین عادت‌هایی را که به بهبود کیفیت زندگی مطابق با این ۵ منظر کمک می‌کنند، بیان خواهیم کرد.

عادت‌های خوشبختی

زمانی که صحبت از سطح عمومی خوشبختی به میان می‌آید، ۵ عادت است که می‌توانید به صورت روزانه برقرار کنید تا سطح عمومی شادی و رضایت را در زندگی خود بالا ببرید.

۱- لبخند بزنید، حتی زمانی که مضطرب هستید. اثرات لبخند بر اضطراب به‌خوبی در تحقیقات اثبات شده است. لبخند زدن کمک می‌کند پیامی قدرتمند به ذهن خود بفرستید تا حالت شیمایی و پیام‌رسان‌های عصبی بدن شما را تغییر دهد. مطالعات نشان داده است که افرادی که گفته می‌شود به‌طور مدام یک لبخند واقعی بر چهره دارند، پس از انجام فعالیت‌های استرس‌زا، ضربان قلب کمتری دارند.

اگر نمی‌توانید خود را به لبخند زدن مجبور کنید، یک مداد در دهان قرار دهید و انحنای طبیعی دهان به شما کمک می‌کند یک لبخند استاندارد داشته باشید. این کار را هر روز به مدت ۱۵ تا ۲۰ دقیقه امتحان کنید. حتی اگر احساس افسردگی داشته باشید، از اینکه این کار تا چه حد حال شما را خوب می‌کند، تعجب خواهید کرد.

۲- شکرگزاری روزانه. هر روز ۱۵ تا ۳۰ دقیقه زمانی را به فهرست کردن مواردی که باید برای آنها شکرگزار باشید، اختصاص دهید. حتی اگر احساس می‌کنید چیزی برای شکرگزاری وجود ندارد، به دنبالش باشید. شاید در یک معضل مالی گرفتار شده باشید اما حداقل هوش و تفکر ذهن و قدرت راه ‌رفتن، صحبت کردن و اندیشیدن را دارید. اگر بگردید همیشه چیزی برای شاکر بودن وجود دارد.

بیشتر مواقع اگر به آن فکر کنیم، به چیزهایی می‌رسیم که نسبت به آنها احساس اندوه داریم. تا زمانی که چیزی را از دست نداده‌ایم، به اهمیت آن واقف نیستیم؛ مثلاً زمانی که سلامتی، آزادی، شغل یا هر چیز دیگری را اگر از دست بدهیم، تازه متوجه می‌شویم که چقدر برای ما ارزشمند بوده است؛ اما شما می‌توانید این رویه را عوض کنید. هر روز دنیا را به شکرگزاری بابت همه‌ی آن چیزهایی که هر روز دارید، مشغول کنید. بگذارید این حرف به گوش دنیا برسد. آن را تبدیل به عادت کنید.

۳- با دیگران ارتباط برقرار کرده و ابراز محبت کنید. یکی از عادت‌هایی که قطعاً خوشبختی عمومی را در زندگی بالا خواهد برد، ارتباط برقرار کردن و ابراز محبت است. یک نفر را بغل کنید یا اجازه دهید کسی شما را بغل کند. تلفن را بردارید و از یک نفر قدردانی کنید یا فقط به حرف‌های وی گوش دهید. از این که علاقه نشان دادن به زندگی دیگران تا چه حد راضی‌کننده است، شگفت‌زده خواهید شد.

فقط یک تماس تلفنی یا ملاقات حضوری در روز کافی است. آن فرد می‌تواند کسی باشد که همواره در کنار شما است. به آن فرد بگویید تا چه حد قدردان او هستید. به او ابراز محبت و مهربانی کنید؛ از صمیم قلب این حرف‌ها را بزنید. آن چیز که شما به دنیا می‌دهید، ده برابر می‌شود و به شما بازمی‌گردد. این رفتار را تبدیل به یک عادت کنید تا زندگی بسیار رضایت‌بخش‌تری داشته باشید.

۴- مراقبه مدیتیشن داشته باشید. حتماً لازم نیست تجربه‌ای مذهبی داشته باشید. همین که هنر مراقبه مدیتیشن را به کار ببندید، احساس خوشبختی عمومی را در خود بالا برده، اضطراب و فشار خون را کم کرده و تشویش را تسکین می‌دهید. یکی از مطالعات اخیر که در ژورنال پزشکی داخلی JAMA منتشر شده است، بیان می‌کند که: مراقبه‌ی ذهنی، اضطراب‌های روانی مرتبط با افسردگی، تشویش و درد را کاهش می‌دهد.

با پانزده دقیقه مراقبه‌ی ذهنی به این عادت دست پیدا می‌کنید. آرام و بی‌صدا بنشینید و به زمان حال فکر کنید. گذشته یا آینده را از ذهن بیرون برانید. به هیچ مسئله یا نگرانی تمرکز نکنید و فقط در لحظه حضور داشته باشید. با چشم‌های بسته در سکوت بنشینید و به صداهای اطراف خود گوش دهید. حرکت هوا را به درون و بیرون ریه، گرمای خورشید را روی شانه‌ها، خنکی نسیمی را که در اتاق حرکت می‌کند و دیگر چیزها را حس کنید. فقط در زمان حال حضور داشته باشید. همین کافی است.

۵- یادگیری روزانه. یادگیری به‌صورت روزانه نه‌تنها برای داشتن احساس رضایت و خوشبختی ما حیاتی است، بلکه بر جنبه‌های کیفیت زندگی ما نیز اثر می‌گذارد. به ما کمک می‌کند رشد کنیم، بالغ شویم و دانش تجربی از جهان به دست آوریم. به ما اجازه می‌دهد چشم‌انداز زندگی خود را ببینیم و در نهایت با زمینه‌سازی لازم برای زندگی خصوصی و حرفه‌ای خود، به رؤیاهای خود دست پیدا کنیم.

یک روزنامه، مجله، آموزش ویدیویی، وبلاگ یا هر چیزی که استفاده از آن به‌عنوان منبع یادگیری لذت‌بخش باشد پیدا کنید. هر روز یاد بگیرید و ۱۵ الی ۳۰ دقیقه را به این کار اختصاص دهید. نیازی نیست خود را به حجم بالایی از زمان متعهد کنید. همین که هر روز فقط ذره‌ای از این کار را انجام دهید، اما حقیقتاً هر روز یادگیری داشته باشید، بعد از مدتی این عادت به شما کمک می‌کند فردی بسیار شادمان‌تر و همه‌فن‌حریف‌تر از قبل باشید.

عادت‌های بهداشتی

علاوه بر عادت‌های بهداشتی سالیانه نظیر مراجعه به پزشک یا دندان‌پزشک، عادت‌ها روزانه را نیز باید در زندگی خود رعایت کنید تا حس بهتری را تجربه نمایید؛ باید حداقل این پنج عادت بهداشتی مهم را هر روز داشته باشید.

۱- صبحانه بخورید. شنیده‌اید که می‌گویند صبحانه مهم‌ترین وعده‌ی غذایی هر روز است. دروغ نیست. مطالعات نشان داده است که خانم‌هایی که حداقل یک بار در هفته صبحانه نمی‌خورند، بیشتر در معرض خطر دیابت نوع ۲ قرار دارند. همچنین طبق مطالعات انجام شده، مردها با خوردن صبحانه آمار احتمال بیماری قلبی را کاهش می‌دهند.

مزایای هر روز صبحانه خوردن بسیار فراتر از این موارد است و افزایش حافظه، کاهش وزن و کاهش «کلسترول مضر» (LDL) را نیز شامل می‌شوند. بدن شما به یک صبحانه‌ی سالم، متعادل و مغذی نیاز دارد تا بتواند کل زمان روز عملکردی بهینه داشته باشد. چنین چیزی را از خود دریغ نکنید.

۲- روزانه ده هزار قدم بردارید. شاید نتوانید هر روز هفته ورزش کنید؛ اما به احتمال فراوان می‌توانید مطمئن شوید که هر روز حداقل ۱۰۰۰۰ قدم راه می‌روید. ۱۰۰۰۰ بار قدم زدن مزیت‌های فوق‌العاده‌ای برای سلامتی به همراه دارد. اغلب اوقات حتی نزدیک به این تعداد قدم نیز برنمی‌داریم. در واقع مطالعات نشان داده است که برداشتن ۱۰۰۰۰ قدم در هر روز نه تنها به کاهش وزن کمک می‌کند، بلکه خطر ابتلا به بیماری قلبی و دیابت را نیز کاهش می‌دهد.

اگر در حال حاضر پیاده‌روی آنچنانی در برنامه‌ی خود ندارید، پس احتمالاً برای انجام این کار با مشکلاتی روبرو خواهید بود؛ اما میان‌برهایی نیز وجود دارد. می‌توانید روال معمول خود را عوض کنید. مثلاً اگر در حال حاضر با خودروی شخصی به همه جا می‌روید، فاصله‌ی محل پارک خودرو تا مقصد را افزایش دهید. شاید در ابتدا مایه‌ی زحمت باشد، اما به تدریج این کار به عادت تبدیل می‌گردد. هر کاری می‌توانید انجام دهید تا به هدف ۱۰۰۰۰ قدم در روز خود برسید.

۳- هر روز دو لیتر آب بنوشید. همه مزایای بهداشتی آب را می‌دانند. بدن فرد بالغ از ۶۰% آب تشکیل شده است. مغز و قلب متشکل از ۷۳% آب است و تقریباً ۸۳% از ریه را آب به خود اختصاص داده است؛ اما بیشتر مواقع آب کافی به بدن خود نمی‌رسانیم. اغلب عادت داریم ورودی آب بدن خود را از نوشابه‌های قندی، قهوه و نوشیدنی‌های ناسالم دیگر تأمین کنیم.

طبق قاعده‌ی کلی، هر روز باید هشت لیوان ۲۵۰ میلی‌لیتری آب مصرف کنیم که معادل ۲ لیتر آب در روز است؛ اما اگر بخواهیم فنی‌تر بگوییم و از دستورالعمل‌های علمی‌تری پیروی کنیم، طبق آن چیزی که موسسه‌ی پزشکی تعیین کرده است، مردها باید ۳ لیتر (۱۳ فنجان) و زن‌ها ۲/۲ لیتر (۹ فنجان) آب در روز بنوشند.

۴- جذب ویتامین و مواد معدنی. آنقدر تعداد مزیت‌های دریافت ویتامین و مواد معدنی کافی در هر روز برای سلامتی فراوان است که نمی‌توان همه‌ی آنها را در قالب یک فهرست گنجاند. مطمئن شوید حداقل روزی یک مکمل برای دریافت ویتامین‌ها و مواد معدنی حیاتی مورد نیاز بدن خود، هر روز مصرف می‌کنید. این ویتامین‌ها و مواد معدنی برای انواع عملکردهای بهینه‌ی ذهن و جسم لازم هستند.

بیشتر مواقع، ویتامین‌ها و مواد معدنی لازم را از غذا و نوشیدنی‌هایی مصرفی روزانه دریافت نمی‌کنیم. با توجه به اینکه بیشتر افراد اساساً از انواع خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های ناسالم مصرف می‌کنند، جای تعجبی هم ندارد. این عادت را به یک عادت اجباری برای خود تبدیل کنید و یک مکمل روزانه‌ی عالی برای خود پیدا کنید که همه‌ی نیازهای روزانه‌ی شما را تأمین نماید.

۵- دندان خود را مسواک و نخ دندان بزنید. مسواک زدن و استفاده از نخ دندان شاید شبیه یک عادت بهداشتی واجب به نظر نرسد؛ اما حقیقتاً واجب است. مزیت‌ها و فواید بهداشتی فراوانی در هر روز مسواک و نخ دندان زدن وجود دارد. این کار از بیماری لثه پیش‌گیری می‌کند. اگر بیماری لثه درمان نشود، می‌تواند به بیماری‌های جدی‌تری نظیر بیماری قلبی و تأخیر در حاملگی زنان منجر شود. از دیگر عوارض بیماری لثه می‌توان به زوال عقل و آرتروز اشاره کرد. همچنین بیمارانی که دچار بیماری لثه می‌شوند مشکلات دیگری نظیر از دست دادن حافظه، ورم مفاصل و آرتروز روماتوئید نیز دارند.

عادت به سرزندگی

میزان انرژی انسان در طول روز ارتباط تنگاتنگی با عادت‌های او دارد. افرادی که عادت‌های غلط دارند اغلب دچار کمبود انرژی و سرزندگی هستند. عادت‌ها نه‌تنها بر وضعیت جسمانی، بلکه بر وضعیت ذهنی افراد نیز اثر می‌گذارند.

۱-مدیریت زمانافرادی که به‌طور مؤثر زمان خود را مدیریت می‌کنند، انرژی و سرزندگی خود را افزایش می‌دهند. مدیریت زماننیازمند توجه روزانه است و هدف آن رسیدگی به امور مهم و پیش‌گیری از حالت‌های اضطراری است؛ یعنی باید به‌گونه‌ای برای خود وظیفه تعریف کنید که به دنبال رسیدن به اهداف مهم و بلندمدت خود باشید و صرفاً مجبور نباشید به امور اضطراری که در طول روز پیش می‌آید، واکنش نشان دهید.

مدیریت زمان را می‌توان با ایجاد فهرست و تعریف وظایف برای هر روز مطابق با اولویت و درجه‌ی اهمیت و اضطرار آنها انجام داد. مدیریت زمان شامل حذف عادت‌های بد نظیر تأخیر در انجام کارها، تماشای بیش از حد تلویزیون، گشت‌وگذار بیش از حد در اینترنت و غیره نیز می‌شود.

۲- حداقل ۷ ساعت از شبانه‌روز بخوابید. خوابیدن به مدت حداقل هفت ساعت هر شب نقش حیاتی در سرزندگی انسان دارد. به هنگام خواب کارکردهای مهم فراوانی در ذهن و جسم اتفاق می‌افتد. خواب فرصتی به بدن می‌دهد تا استراحت کند و ترمیم و بازسازی شود. زمانی که ضمیر خودآگاه را به خواب برده‌ایم، ذهن و جسم ناخودآگاه ما مشغول بازسازی، شارژ مجدد و دریافت انرژی دوباره هستند.

بیشتر انسان‌ها دچار کمبود خواب هستند و این کمبود خواب عموماً بر اخلاق، انرژی، تندرستی و سلامت ذهن اثر می‌گذارد. تعداد بی‌شماری از مطالعات وجود دارد که نشان می‌دهند، خواب نه‌تنها به ارتقاء مواردی نظیر حافظه کمک می‌کند بلکه طول عمر و هشیاری را نیز افزایش داده و خلاقیت را فعال می‌نماید.

۳- غذاهای سبز بخورید. بدن برای زنده ماندن باید سطح pH معادل ۷٫۳۶۵ را حفظ کند که از نظر مقیاس تقریباً قلیایی محسوب می‌شود. زمانی که غذا را فرو می‌بریم، بدن آن را تجزیه و از مؤلفه‌های غیرآلی اساسی آن به‌عنوان پایه‌ی انرژی استفاده می‌کند. این مؤلفه‌ها ممکن است طبیعتی اسیدی (مثل شکر، قهوه و غیره) یا قلیایی (مثلاً میوه، سبزیجات و غیره) داشته باشند.

برای آنکه این نیاز بدن به مواد قلیایی را برآورده کنیم، می‌بایست غذایی بخوریم که طبیعتی قلیایی داشته باشد. بهترین نوع غذا، غذای سبز است، غذاهایی که طبیعتی آلی دارند، مثلاً سبزیجات ریشه‌ای، میوه، لیمو، فلفل و غیره. اسید بیش از حد ممکن است به اغماء یا مرگ یا در موارد دیگر به بیماری منجر شود.

۴- ورزش کنید. روزی بیست دقیقه ورزش می‌تواند فواید شگفت‌انگیزی برای سلامتی به همراه داشته باشد. بیشتر انسان‌ها ورزش را به عادت تبدیل نمی‌کنند و در نتیجه دچار فقدان سرزندگی می‌شوند. بدن نیاز به حرکت دارد و تا زمانی که عرق نکرده‌اید، نمی‌توانید حرکت کردن را ورزش قلمداد کنید؛ و گرچه ده هزار قدم پیاده‌روی در روز سلامت عمومی شما را افزایش می‌دهد، اما نمی‌تواند جای ورزش کردن را بگیرد.

یک برنامه‌ی ورزشی ساده پیدا کنید و به آن پایبند بمانید. فارغ از نوع ورزشی که انجام می‌دهید، صرفاً دست به کار شوید. چه ورزشی که می‌کنید دو آهسته، وزنه‌برداری و یوگا باشد، چه هر فعالیت نیمه‌شدید دیگری، همین که ورزش را شروع کنید، عادت به ورزش کم‌کم در شما شکل می‌گیرد. انتظار نداشته باشید در مدت زمانی اندک مسیر صفر تا صد را طی کنید. ایجاد این عادت مستلزم زمان است. از کم شروع کنید و به‌تدریج آن را افزایش دهید.

۵- اطلاعات الهام‌بخش. یکی از بهترین روش‌های اضافه کردن سرزندگی به زندگی، ایجاد انگیزه‌ی روزانه است. چه چیزی الهام‌بخش شماست؟ چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد تا به‌سوی رؤیاهای خود گام بردارید؟ تلاش کنید هر نوع اطلاعاتی که می‌توانید برای اضافه کردن انگیزه و الهام‌بخشی به خود پیدا کنید.

یکی از بهترین روش‌های انجام این کار، تصویرسازی است. عکس‌ها قطعاً به‌اندازه‌ی هزاران حرف ارزش دارند. عکس را جایی قرار دهید که هر روز ببینید. از عکس‌هایی استفاده کنید که الهام‌بخش باشند و برای رسیدن به رؤیاها به شما انگیزه دهند. ما همگی هر چند وقت یک بار دچار ناامیدی می‌شویم، اما اگر هر روز ۱۵ تا ۲۰ دقیقه برای داده‌های الهام‌بخش زمان بگذارید، نتایجی فوق‌العاده حاصل خواهد شد.

عادت‌های درآمدی

چه هدف شما درآمد پانصد هزار تومان بیشتر در ماه باشد، چه ده میلیون تومان، به دست آوردن عادت‌های درآمدی مناسب کمک می‌کند به سمت این اهداف حرکت کنیم. پنج عادت درآمدی زیر، محبوب‌ترین عادت‌هایی هستند که باید به شکل روزانه در زندگی خود بگنجانید.

۱- اهداف را تعیین و مرور کنید. هدف‌گذاری و مرور اهداف به صورت روزانه در رسیدن به اهداف درآمدی حائز اهمیت هستند. این مورد یکی از بهترین عادت‌هایی است که می‌توانید در راه رسیدن به اهداف مالی خود داشته باشید. هدف‌گذاری هوشمندانه‌تر (S.M.A.R.T.E.R) شامل تعیین اهداف معین (S)، معنادار (M)، دست‌یافتنی (A)، مناسب (R)، محدود به زمان (T) هستند که بر حسب زمان ارزش‌یابی (E) و ارزش‌یابی مجدد (R) می‌شوند.

برنامه‌ای برای هدف‌گذاری داشته باشید و اطمینان حاصل کنید که هر روز هفته را به تعیین اهداف مشغول می‌شوید. اهدافی را که برای شما مهم هستند، دنبال کنید و مطمئن شوید که فهرستی تهیه می‌کنید تا به شما کمک کند به آنچه می‌خواهید در طول زمان دست پیدا کنید.

۲- ۲۰% از درآمد خود را پس‌انداز کنید. بیشتر اوقات برای پیشرفت کردن می‌بایست به مدت طولانی به یک برنامه‌ی پس‌انداز سخت‌گیرانه پایبند بمانید. این پول فقط برای موارد اضطراری پس‌انداز نمی‌شود؛ بلکه پولی است که برای لحظه‌ی فرصت ذخیره می‌شود. این پول باید در زمانی مورد استفاده قرار بگیرد که فرصت مناسبی برای سرمایه‌گذاری در اختیار شما قرار می‌گیرد. حداقل ۲۰% از درآمد باید پس‌انداز شود تا سرمایه‌ی شما برای فرصت‌های سرمایه‌گذاری آرام‌آرام شکل گیرد.

پس‌انداز باید خودکار انجام شود. یک حساب پس‌انداز باز کنید تا هر بار که حقوق به حساب شما واریز می‌شود، به‌صورت خودکار مبلغ پس‌انداز از آن کسر و به حساب پس‌انداز منتقل شود. مطمئن شوید که این پول پیش از آنکه حتی به دیدنش در حساب جاری خود عادت کنید، از دسترس شما خارج می‌شود. اطمینان حاصل کنید که نمی‌توانید به آن پول در حساب پس‌انداز خود دست بزنید.

۳- مخارج را دنبال و حسابرسی کنید. اگر از بسیاری از افراد بپرسید چقدر درآمد دارند، می‌توانند بلافاصله پاسخ دقیقی به این پرسش بدهند. آنها فقط می‌توانند مقدار پولی را که در ماه درمی‌آورند به شما بگویند، چراکه این مبلغ معمولاً یک مبلغ مشخص است؛ اما بیشتر افراد نمی‌توانند بگویند در یک دسته‌بندی مشخص از مخارج ماه گذشته، چه مقدار پول خرج کرده‌اند. به پولی که خرج می‌شود توجه کافی نمی‌کنند. فقط پولی که وارد حساب می‌شود برای آنها اهمیت دارد.

دنبال و حسابرسی کردن مخارج باید به‌صورت روزانه انجام شود. می‌توانید از یک دفترچه یا از صفحات گسترده‌ی دیجیتالی استفاده کنید. به هر حال مسئله‌ی مهم این است که دقیقاً بدانید ریال به ریال درآمد شما چگونه خرج می‌شود. یک نشتی کوچک می‌تواند یک کشتی بزرگ را در دریا غرق کند. عادت به نوشیدن قهوه‌ی دو هزار تومانی هر روز معادل صرف ۷۳۰ هزار تومان در سال برای نوشیدن قهوه است. هر ناهاری که بیرون از منزل هر روز ۱۵ هزار تومان هزینه داشته باشد، معادل سالانه ۵ میلیون و ۴۷۵ هزار تومان است. همه‌ی مخارج خود را دنبال و حسابرسی کنید.

۴- تحصیلات. تحصیلات یکی از مهم‌ترین عادت‌های درآمدی است که می‌توانید به آن فکر کنید. بدون داشتن تحصیلات، پیشرفت شغلی و درآمدی در طول زمان به‌شدت دشوار خواهد بود و این تحصیلات می‌بایست هر روز اتفاق بیافتد، نه یک یا دو بار در سال. حداقل ۳۰ دقیقه در روز را به کسب تحصیلات در حرفه یا برای سرمایه‌گذاری اختصاص دهید.

اگر در خبرنامه، مجله یا روزنامه‌ی مرتبط با رشته‌ی خود اشتراک ندارید، اکنون وقت مناسبی برای این کار است. چه به‌صورت آنلاین چه روی کاغذ، اشتراک چیزی را بگیرید که به پیشرفت شما در حرفه‌ی خود کمک کند. اگر می‌خواهید در زمینه‌ی سرمایه‌گذاری تحصیل‌کرده شوید، چه بهتر. هر روز فقط کمی از آن را یاد بگیرید و بعد از گذشت مدتی نتایج شگفت‌انگیزی درو خواهید کرد.

۵- بودجه‌بندی روزانه. یک بودجه‌بندی مشخص آماده کنید و سخت‌گیرانه به آن پایبند باشید. این کار به شما کمک می‌کند به‌مرور پول خود را پس‌انداز و سرمایه‌گذاری کنید. اگر به بودجه‌بندی پایبند نباشید، پیشرفت کردن و دست یافتن به اهداف درآمدی دشوار خواهد شد. اینکه بدانید هر روز چه مقدار پول می‌توانید یا نمی‌توانید خرج کنید، شما را جلو می‌اندازد.

بودجه‌ی ماهانه‌ی خود را به بودجه‌ی روزانه تبدیل کنید. هر جا می‌توانید از مخارج بکاهید و تا جای ممکن به پس‌انداز خود اضافه کنید. زمان به‌سرعت می‌گذرد؛ بنابراین دقت کنید پول خود را صرف امور مفید کنید.

عادت‌های فراغتی

 کاری که در اوقات فراغت خود انجام می‌دهید، تأثیر بسزایی بر کیفیت زندگی شما دارد. ۵ عادت است که می‌توانید اگر زمانی آزاد دارید، در زندگی خود نهادینه کنید تا زندگی به‌اندازه‌ی قابل ملاحظه‌ای بهبود یابد.

۱- منظم باشید. «خانه‌ی پاک مساوی است با ذهن پاک.» چند دقیقه از اوقات فراغت خود را به مرتب کردن محیط اطراف اختصاص دهید. چند دقیقه برای تمیز کردن میز کار، جمع کردن وسایل اضافی یا صرفاً دور انداختن چیزی صرف کنید. زمانی که منظم می‌شوید، از اینکه تا چه حد کیفیت زندگی بالا رفته است، شگفت‌زده خواهید شد؛ اما منظم شدن فقط تمیزکاری و دور انداختن اشیاء بلااستفاده نیست. منظم شدن ارتباط تنگاتنگی نیز با اضافه کردن عادت‌هایی دارد که به شکل‌دهی و الگو دادن به مسیر زندگی کمک می‌کنند. هدف را مشخص کنید و اطمینان حاصل نمایید که حس شفافیت مشخصی در شما وجود دارد. تمرکز کنید، به ذهن آورید و منظم شوید.

۲- اعانه دادن. بیشتر انسان‌ها زمان فراغت‌شان را به خود اختصاص می‌دهند؛ اما برای افزایش کیفیت زندگی، عادت کردن به کمک به دیگران می‌تواند تفاوت قابل توجهی ایجاد کند. با اِعانه‌ی خود، این پیغام واضح را به ناخودآگاه خود ارسال می‌کنید که بیش از حد کافی هم پول دارید و هم زمان و حتی اگر پول اضافی برای کمک به دیگران نداشتید، از زمان خود برای آنها صرف کنید. دیگرانی هستند که شدیداً در تنگنا گرفتار شده‌اند و به کمک به هر شکل ممکن نیاز دارند. صرف زمان نیز یکی از بهترین هدایایی است که می‌توانید به آنها بدهید. هر روز مقداری زمان صرف کنید تا به دنبال راهی برای کمک به دیگران باشید.

۳- ارتباط برقرار کردن و شبکه. با برقراری ارتباطات اجتماعی و فعالیت در شبکه‌ها کیفیت زندگی خود را بالا ببرید. گفته می‌شود ۷۹% از افراد ثروتمند ۵ ساعت یا بیشتر را به فعالیت در شبکه‌ها می‌پردازند. در حالی که افراد فقیر ۱۶% از زمان خود را به این کار اختصاص می‌دهند اما فعالیت در شبکه لزوماً فقط برای کسب‌وکار نیست. به زندگی دیگران علاقه نشان دهید و متوجه شوید تا چه حد به نفع شما خواهد بود.

۴- کاری که از آن می‌ترسید را انجام دهید. هر روز یکی از کارهایی که از آن می‌ترسید را انجام دهید. از زمان فراغت خود استفاده‌ی بهتری ببرید و این عادت را به زندگی خود اضافه کنید. از انجام چه کاری واهمه دارید؟ چرا از انجام دادنش می‌ترسید؟ اغلب مواقع علت عدم پیشرفت، شدت ترس ما از انجام یک کار است. به نظر می‌رسد ترس و تشویش ما را فلج می‌کنند. بر ترس‌های خود غلبه کنید و خود را مجبور سازید فقط یکی از کارهایی که از انجام آن می‌ترسید را انجام دهید.

۵- کاری که به تأخیر می‌انداخته‌اید را انجام دهید. هر روز یکی از کارهایی که به تأخیر می‌انداخته‌اید را انجام دهید. این یک روش فوق‌العاده برای غلبه بر تعویق‌اندازی است. پس با اضافه کردن این عادت فراغتی به زندگی، کاری کنید که زندگی رو به جلو حرکت کند. یک فهرست از همه‌ی کارهایی را که تاکنون عقب انداخته‌اید، تهیه کنید. سپس خود را متعهد کنید که فقط ۱۵ دقیقه در روز را برای انجام یکی از آنها صرف کنید. حتی اگر نتوانید آن را کامل کنید، مطمئن شوید ۱۵ دقیقه برای آن وقت گذاشته‌اید.

 

منبع: چطورپدیا

چطور در مسیر خودسازی گام برداریم؟

چطور در مسیر خودسازی گام برداریم؟

از وقتی کودک بودیم از ما می‌خواستند در تحصیلات بهترین باشیم، تلاش کنیم نمره‌ی خوبی بگیریم و در آزمون‌ها عالی ظاهر شویم. یادگیری در مدارس و دانشگاه همیشه بیشتر در جهت پیشبرد دوره‌های تحصیلی انجام ‌شده است؛ اما جنبه‌هایی نظیرخودسازی و پیشرفت‌های فردی که نقشی به همان اندازه مهم در زندگی انسان‌ها ایفا می‌کنند، چه می‌شود؟

اهمیت خودسازی اغلب مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. یا به‌راحتی کمبودهای خود را مخفی می‌کنیم و از مواجهه با آن‌ها سرباز می‌زنیم، یا صرفاً به دلیل عدم آگاهی نسبت به آن‌ها احساس خوشحالی می‌کنیم. حقیقت این است که انسان نمی‌تواند از خودش فرار کند. هر چه بیشتر از خود دور شود، چاه عمیق‌تری برای خود چال می‌کند چراکه بالاخره زمانی فرا می‌رسد که همه‌ی این عواطف هضم‌ نشده، خود را نشان می‌دهند و فرد را در هم می‌شکنند. پس باید چه‌کار کنید؟ اول هشیارانه به دنبال خودآگاهی باشید و افکار، عواطف و واکنش‌های خود را زیر نظر بگیرید. تصمیم بگیرید خودسازی را به بخشی جدانشدنی از زندگی خود تبدیل کنید. درست همان‌طور که یادگیری هرگز نباید متوقف شود، خودسازی نیز باید مداوم ادامه یابد. منظور و هدفمان باید تمرکز بر پیشرفت مداوم نفس در هر مرحله از زندگی و تبدیل به نسخه‌های بهتر خودمان باشد. در ادامه، ۱۲ دلیل برای اهمیت خودسازی فارغ از سن و سال فرد ارائه شده است:

خود آگاهی۱- خود آگاهی را افزایش دهید

زمان بسیار زیادی را صرف شناختن دیگران و حل مسائل آن‌ها می‌کنیم. اگر فقط همان مقدار زمان را برای شناخت خود صرف کرده بودیم، اوضاع بسیار متفاوتی را رقم می‌زدیم. درست است؟

اولین قدم در راه خودسازی شما را ملزم می‌کند که بیش ‌از پیش خودآگاه شوید و بیشتر خود را بشناسید. شما را وادار می‌کند خود را زیر سؤال ببرید و با حقیقت، هرچقدر هم که بی‌رحم باشد، روبرو شوید. خودآگاهی سیاحتی بدون توقف است. هر چه زندگی پیش می‌رود، تجربیات و چالش‌های مختلفی بر سر راه شما قرار می‌گیرد که شما را نسبت به شخصیت، افکار و احساساتی که دارید، بیشتر آگاه می‌کند؛ بنابراین برای آنکه در مسیر خودسازی قرار بگیرید، از دست نرفتن ارتباطی که با خود دارید، بسیار حائز اهمیت است.

۲- نقاط قوت را تقویت کنید

خودسازی کمک می‌کند تا نقاط قوت خود را کشف کرده و از آن استفاده کنید. از روابط گرفته تا حرفه و شغل، شناخت نقاط قوت در همه‌ی حوزه‌های زندگی اهمیت دارد. با خودسازی، درک بهتری از آن چیز که به دنبالش هستید و مسیرهایی که احتمالاً به کامیابی و برتری شما منجر خواهد شد، به دست خواهید آورد. به شما کمک می‌کند برای زندگی خود هدف تعیین کنید و این اهداف را محقق سازید. درهرصورت، تنها زمانی می‌توانید به چیزی که می‌خواهید برسید که بدانید چه می‌خواهید. با تقویت و بهره‌مندی از نقاط قوت خود، احتمال آنکه به موفقیت دست پیدا کرده و در جهت تشکیل یک زندگی شاد و پربار گام بردارید، بیشتر خواهد شد.

۳- بر نقاط ضعف چیره شوید

درحالی‌که شناسایی نقاط قوت یکی از جنبه‌های مهم خودسازی است، رسیدگی به نقاط ضعف نیز بسیار حائز اهمیت است. از داشتن نقطه‌ضعف خجالت نکشید. این نقاط ضعف را به‌عنوان حوزه‌های پیشرفت در نظر بگیرید. همه‌ی انسان‌ها نقاط قوت و ضعفی دارند که شخصیت آن‌ها را شکل می‌دهد. همین نقص‌ها است که ما را انسان می‌کند. هدف خودسازی باید درک چیزی فراتر از نقاط ضعفی باشد که شما را از رسیدن به عظمت و بزرگی بازمی‌دارند. نقاط ضعف خود را بپذیرید، ریشه و منبع آن‌ها را پیدا کرده و مصمم شوید که بر آن‌ها غلبه کنید. شاید آسان نباشد، اما قطعاً غیرممکن نیست. اجازه دهید سیاحت خودسازی شما تک‌تک نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل کند و شما را بالا ببرد.

۴– از ناحیه‌ی آسایش بیرون بیایید

«ناحیه‌ی آسایش» جای خطرناکی است. قطعاً احساس خوبی به فرد می‌دهد؛ اما هم‌زمان به معنی رکود و بی‌حرکتی نیز هست و هر جا که رکود باشد، هرگز نمی‌توانید رشد و پیشرفت داشته باشید. تصمیم به خودسازی نیازمند بیرون آمدن از ناحیه‌ی آسایش است. به شما کمک می‌کند با ترس‌های خود روبرو شوید، چیزهای جدید را امتحان نمایید، ریسک کنید و خود را به چالش بکشید. گاهی اوقات وجه جدیدی از شخصیت خود را کشف خواهید کرد؛ اما گاهی نیز شکست می‌خورید. اجازه ندهید این شکست‌ها شما را زمین بزند. علم به این‌که تلاش خود را کردید، باید به شما انگیزه بدهد تا هرگز از خود راضی نشوید و بیش‌ازحد در حوزه‌های آشنا احساس راحتی نکنید، چون همان‌طور که می‌گویند، زندگی خارج از ناحیه‌ی آسایش آغاز می‌شود.

۵- سلامت ذهن را افزایش دهید

یکی از مهم‌ترین پیامدهای خودسازی، تأثیر مثبتی است که بر سلامت ذهن می‌گذارد. وقتی توجه را به درون خود معطوف می‌کنید، می‌توانید شناخت بهتری از خویشتن خویش داشته باشید و در نتیجه می‌توانید به شکلی مؤثرتر به افکار و عواطف خود رسیدگی کنید. تازه می‌فهمید چرا برخی عواطف را تجربه می‌کنید و یاد می‌گیرید چطور با زمان آن‌ها را حل کنید. کسی که خودآگاهی ندارد و برای پیشرفت نفس خود تلاش نمی‌کند، قطعاً بر واکنش‌های خود که ممکن است به اضطراب و تشویش بیشتر در زندگی بیانجامد، کنترلی نخواهد داشت. در حالت انکار ماندن هرگز جوابگو نیست.

۶- روابط را درمان کنید

وقتی برای خودسازی خود تلاش می‌کنید، به‌صورت خودکار روابط خود را با اطرافیان بهبود می‌بخشید. مثلاً اگر طبیعت عصبی شما همیشه باعث ایجاد نگرانی در روابط شما بوده است، رسیدگی آگاهانه به آن جنبه از شخصیت باعث می‌شود تا روش غلبه بر خشم خود را یاد بگیرید و آرام‌تر شوید. این تغییر مثبت، در روابط شخصی و حرفه‌ای شما بروز کرده و آن‌ها را ارتقاء می‌دهد. شروع مبارزه با تعارض و ایجاد روابط معنادار، نگاه به درون خویش و خودسازی است. علاوه ‌بر آن، زمانی که تلاش می‌کنید انسانی خوداتکا و با عزت‌نفس شوید و تصویر ذهنی مثبتی از خود داشته باشید، روابط سالمی را نیز پرورش خواهید داد.

۷- عامل انگیزشی

فرض کنید از کوه بالا می‌روید، عبور از هر مانع، به شما انگیزه‌ی بیشتری برای بالا رفتن می‌دهد. می‌توان همین تشبیه را برای خودسازی به کار برد. هر بار که بر یک ترس یا نقطه‌ضعف غلبه می‌کنید، انگیزه‌ی بیشتری برای ادامه‌ی مسیر خودسازی و تکامل بیشتر پیدا خواهید کرد. خودسازی و انگیزه پیوندی عمیق با یکدیگر دارند. وقتی پیشرفت خود را به‌عنوان یک انسان می‌بینید، از مثبت‌نگری و انگیزه‌ی لازم برای تلاش در جهت حرکت رو به ‌جلو و بهتر شدن سرشار می‌شوید. این یک چرخه‌ی مداوم است و باید سطح انگیزه‌ی خود را بالا نگاه داشته و به رشد دائمی متعهد باشید.

۸- تصمیم‌گیری بهتر

در هر مرحله از زندگی خود باید تصمیماتی بگیریم و هرکدام از این تصمیم‌ها عواقبی در پی دارد. علاوه ‌بر آن، احساس اطمینانی که به تصمیم گرفته‌ شده دارید، از خود تصمیم‌گیری مهم‌تر است. مهارت‌های تصمیم‌گیری خوب از شفافیت، خودآگاهی و اطمینان حاصل می‌شوند که نتیجه‌ی مستقیم خودسازی هستند. وقتی بدانید در یک موقعیت خاص، به دنبال چه چیزی هستید و با توجه به آن برای خود هدف تعیین کنید، می‌توانید تصمیم‌های بهتر و آگاهانه‌تری بگیرید.

۹- حس هدف

تصمیم به قدم گذاشتن در مسیر خودسازی و پیشرفت فردی به زندگی شما هدف و معنا می‌بخشد. حتماً می‌پرسید چرا مهم است؟ دلیلش این است که به شما کمک می‌کند تا تمرکز خود را بر اهداف زندگی حفظ کنید، به شما احساس زنده‌ بودن می‌دهد و شما را باانگیزه نگه می‌دارد. با نگه داشتن شما در مسیر صحیح، سلامت ذهنی و جسمی را نیز افزایش می‌دهد. با داشتن حس هدف، یاد می‌گیرید همه‌ی چالش‌هایی را که در مسیر قرار می‌گیرد، با آغوش باز پذیرا شوید؛ زیرا نگاه شما به هدفی است که واقعاً از همه‌چیز مهم‌تر است.

۱۰- شفافیت بیشتر

با وجود آن همه حواس‌پرتی که به سراغ فرد می‌آید، به دست آوردن شفافیت ذهنی بسیار دشوار است؛ اما زمانی که خودسازی به هدف اصلی زندگی تبدیل می‌شود، دقیق‌تر می‌شوید و به‌هم‌ ریختگی را از زندگی خود می‌زدایید. به دست آوردن شفافیت به شما کمک می‌کند تا تمرکز خود را حفظ نمایید و با هر چیزی که شما را از هدفی که دارید دور می‌کند، درگیر نشوید. این را هم در نظر داشته باشید که همیشه لحظات پریشانی و بلاتکلیفی وجود دارد، اما با کسب تجربه، رشد می‌کنید و با به دست آوردن شفافیت در زندگی، نسبت به خود احساس اطمینان بیشتری خواهید داشت.

۱۱- آرام‌آرام نگرشی یادگیرنده کسب کنید

افرادی که به خودسازی مداوم خود پایبند هستند، نگرشی شدیداً مثبت به یادگیری پیدا می‌کنند. این نشان می‌دهد که آن‌ها نسبت به کمبودهای خود آگاه هستند و برای پیشرفت، از بازخورد استقبال می‌کنند.

به‌جای آنکه مشکلات خود را نادیده بگیرند یا از آن فرار کنند، آن را به فرصتی برای یادگیری و درس گرفتن از اشتباهات تبدیل می‌کنند تا رشد کرده و به موفقیت برسند. داشتن این ویژگی بسیار شگفت‌انگیز است، زیرا نگرش یادگیرنده ابزاری بسیار مهم در نیل به موفقیت به شمار می‌رود.

۱۲- حب نفس را بپرورانید

و آخرین مورد که ارزش آن کمتر از دیگر موارد نیست. خودسازی، عشق و محبت به خویشتن را پرورش می‌دهد. وقتی می‌بینید هر روزی که می‌گذرد، بیش ‌از پیش رشد می‌کنید، به اطمینان و عزت‌نفس خود می‌افزایید.

شاید بسیاری افراد بگویند اگر فرد به خود عشق می‌ورزد، پس چرا به دنبال تغییر است؛ اما این سخن درست نیست. خودسازی به معنای تغییر به دلیل ناامیدی نیست. هدف آن بیشتر تمرکز بر مسائلی است که برای شما اهمیت دارد و همچنین غلبه بر موانع ذهنی که احتمالاً شما را از شکوفا کردن پتانسیل‌های خود بازمی‌دارند.

حرف آخر

با نگرشی مثبت در این مسیر اغناء کننده‌ی خودسازی قدم بگذارید. نباید در این مسیر انگیزه‌‌ی خود را از دست بدهید و ناامید شوید. به‌جای آن باید مسئولیت کامل خود را بر عهده بگیرید و تلاش کنید پا را از مفاهیم پیش‌داورانه‌ای فراتر بگذارید که احتمالاً شما را محدود کرده‌اند و این کار فقط با خودسازی مداوم امکان‌پذیر است.

پس فرقی نمی‌کند که یک فرد ۶۵ ساله‌ی بازنشسته هستید، یا یک جوان ۲۶ ساله که تازه شغل خود را آغاز کرده است. به یاد داشته باشید که همیشه در مسیر پیشرفت هستید و خودشناسی هرگز پایان ندارد. همین است که زندگی را هدف‌دار و جذاب می‌کند.

 

منبع:چطورپدیا

چطور باور بدشانسی را از زندگی حذف کنیم؟

چطور باور بدشانسی را از زندگی حذف کنیم؟

 

چند ماه پیش یکی از دوستان قدیمی خود را دیدم. از پارسال او را ندیده بودم. سر ناهار درباره‌ی مسائل مختلفی ازجمله شغل، روابط و سرگرمی‌هایی که داشتیم صحبت کردیم. دوستم می‌گفت که شغلی که دارد برایش کسل‌کننده و بی‌مزه شده است و با وجود آنکه درخواست ترفیع داده است، با درخواستش موافقت نشده است. زندگی خصوصی‌اش نیز آن‌چنان چنگی به دل نمی‌زد، چراکه اخیراً بعد از مدتی طولانی، از نامزدش جدا شده بود. وقتی از او پرسیدم که چرا ظاهراً همه‌چیز در منزل و محل کار به‌هم ‌ریخته بود، لحظه‌ای درنگ کرد و سپس گفت:
«پشت سر هم دارم بد میارم.»
از پاسخش تعجب کردم، چون با شناختی که از او داشتم، فکر نمی‌کردم زندگی خود را تحت کنترل بخت و اقبال ببیند. او همیشه در ظاهر فردی بود که هدف خود را می‌شناخت و با ذوق به دنبالش می‌رفت. گفت به دلیل همه‌ی اتفاقاتی که برایم افتاده است، به شانس اعتقاد دارد.

اینجا بود که نظر خود را درباره‌ی شانس و سرنوشت با او در میان گذاشتم:

درحالی‌که قطعاً رویدادهای شانسی پیش می‌آید، اما این‌گونه رویدادها ماهیتی کاملاً تصادفی دارند. به‌بیان‌دیگر، خوش‌شانسی و بدشانسی به شکلی که مردم تصور می‌کنند، وجود ندارد. مهم‌تر از آن اینکه، حتی اگر رویدادهای منفی تصادفی هم برای انسان اتفاق بیفتد، طرز فکر و واکنش ما می‌تواند این رویدادها را به اتفاقات مثبت و خوشایند منجر کند.

بخت و اقبال شما بدتر یا بهتر از بخت و اقبال هیچ فرد دیگری نیست. فقط این‌گونه به نظر می‌رسد. از آن بهتر اینکه دو کار ساده است که اگر انجام دهید، احساس بدشانسی را در شما برعکس می‌کند و شانس شما را تغییر می‌دهد.

۱- دیگر به خارج از کنترل بودن اتفاقات زندگی از دست شما اعتقاد نداشته باشید.

باور نکنید که هر آنچه در زندگی رخ می‌دهد، از سر بخت و اقبال، سرنوشت، نیروهای ماوراءالطبیعه، انسان‌های بدخواه دیگر یا هر چیزی جز خود شما اتفاق می‌افتد. روان‌شناسان این مشکل را «منبع کنترل بیرونی» می‌نامند. این مشکل نوعی سرنوشت‌باوری است که طی آن فرد معتقد است که شخصاً نمی‌تواند کار خاصی در جهت تغییر زندگی خود انجام دهد. به همین دلیل یا به امید کسب بهترین نتایج همه‌ی تمرکز خود را بر تغییر بخت خود با انواع روش‌های خرافاتی می‌گذارد یا منفعلانه در مقابل هر اتفاقی که پیش رویش باشد تسلیم می‌شود و از اینکه با امید و آرزوهایش تطابق ندارد، شاکی است.
بیشتر افراد موفق نگرشی مثبت اتخاذ می‌کنند. آن‌ها «منبع کنترل درونی» دارند. معتقدند که تقریباً همه‌ی اتفاقاتی در زندگی آن‌ها رخ می‌دهد، حاصل کارهای خودشان است و اینکه حتی زمانی که رویدادی تصادفی پیش می‌آید، مسئله‌ی مهم خود آن رویداد نیست، بلکه چگونگی واکنشی است که به آن نشان می‌دهند. این نگرش باعث می‌شود کنشی، فعال و به دنبال تجربه‌ی چیزهای جدید باشند. آن‌ها همیشه به دنبال یافتن راهی برای تغییر چیزهایی هستند که در زندگی خود نمی‌پسندند. آن‌ها سرنوشت‌باور نیستند و مشکلات موجود در دنیای خود را به گردن بدشانسی نمی‌اندازند. به دنبال راهی برای بهتر کردن امور هستند.

آیا آن‌ها از دیگران خوش‌شانس‌تر هستند؟ البته که نه.

شانس، تصادفی پیش می‌آید برای همین به آن می‌گویند شانس، پس این افراد نیز به‌اندازه‌ی هر فرد دیگری ممکن است دچار شکست شوند.
تفاوت در چگونگی واکنش این افراد است. وقتی اوضاع بر وفق مراد پیش نمی‌رود، افراد موفق و مثبت‌نگر به‌سرعت به دنبال راهی می‌گردند تا آن را سامان بخشند. غر نمی‌زنند، برای خود تأسف نمی‌خورند یا از «بدشانسی» شکایت نمی‌کنند. سعی می‌کنند از اتفاقی که افتاده است درس بگیرند تا دفعه‌ی بعد از آن پیش‌گیری کرده و به بهترین شکل ممکن زندگی خود را ادامه دهند. آن‌ها یک موتور انگیزشی در خود دارند که بسیاری افراد فاقد آن هستند. این موتور آن‌ها را رو به ‌جلو حرکت می‌دهد.
هیچ‌کس بنا به عادت خوش‌شانس‌تر یا بدشانس‌تر از دیگری نیست. شاید در کوتاه‌مدت چنین به نظر برسد. اتفاق‌های تصادفی اغلب گروهی پیش می‌آیند، درست مثل اعداد تصادفی که در موارد بسیاری در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند.
اگر از چشم‌انداز دورتری نگاه کنید، شانس تصادفی صرفاً… تصادفی است. با این ‌وجود افرادی که حس می‌کنند، بدشانس هستند، معمولاً توجه بیشتری به موارد کوتاه‌مدت بدشانسی دارند، و به خود قبولانده‌اند که باورشان صحیح است. منبع کنترل ربطی به ژن ندارد. بیشتر اکتسابی است تا وراثتی. اگر منبع کنترل شما مشکل دارد، آن را تغییر دهید.

۲- به یاد داشته باشید که به هر چیز توجه کنید، در ذهن شما رشد می‌کند.

اگر به مشکلات و نقاط ضعف زندگی خود تمرکز کنید، به‌ویژه اگر آن را نوعی «بدشانسی» حساب کنید که کاری نمی‌توان برایش انجام داد، تیره‌تر و شوم‌تر به نظر خواهد رسید.
طی مدت کوتاهی آن‌قدر مطمئن می‌شوید که همه‌چیز بر ضد شما است که مثال‌های بیشتر و بیشتری برای اثبات درست بودن اعتقاد خود پیدا خواهید کرد. درنتیجه خود را در انرژی منفی غرق خواهید کرد و به‌احتمال تقریباً قطع به ‌یقین، دست از تلاش برخواهید داشت، چراکه متقاعد شده‌اید هیچ کاری برای بهبود چشم‌انداز آینده‌ی خود نمی‌توانید انجام دهید.

چند وقت پیش یکی از مخاطبان (که نامش را گلی می‌گذارم) از شدت ناامیدی و بدشانسی خود با من حرف زد. گلی یک کارآفرین مشتاق است. او در تلاش بود سرمایه‌گذارانی را برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌اش پیدا کند. کارش خوب پیش نرفت چراکه سرمایه‌گذاران بالقوه مدام به او جواب رد می‌دادند. درست در پراضطراب‌ترین شرایطی که داشت، نامزدش با او به هم زد. و روز بعد از به هم خوردن نامزدی‌اش، یک فرصت مهم را برای ملاقات با یک سرمایه‌گذار علاقه‌مند از دست داد. قصد داشت بی‌خیال پروژه‌اش شود، زیرا حس می‌کرد برای آنکه در کسب‌وکار خود موفق شود، به‌اندازه‌ی کافی خوش‌شانس نبود. قطعاً دوران آسانی برایش نبود. پر از اضطراب و خستگی بود. اما این بدشانسی نبود که نقش ایفا می‌کرد.
سرنوشت‌باوری آن‌قدر از خودش تغذیه می‌کند تا اینکه فرد در مقابل ضربات زندگی، به یک «قربانی» منفعل تبدیل شود. «بازندگان» زندگی همان‌هایی هستند که متقاعد شده‌اند پیش از شروع هر کاری محکوم به شکست هستند. باور دارند که «بدشانسی» آن‌ها هرگونه چشم‌انداز موفقیت را نابود خواهد کرد.

به‌ندرت پیش می‌آید متوجه شوند که دلیل اصلی شکست آن‌ها، نادانی، تنبلی، نداشتن مهارت، نبود دوراندیشی یا صرفاً حماقت محض است و برای همه‌ی این موارد نیز راه درمانی وجود داشت، اگر از مقصر دانستن دیگران یا «بدشانسی» بابت کمبودهای شخصی خود دست برمی‌داشتند.
توجه شما تحت کنترل شماست. آن را به جایی متمرکز کنید که خودتان دوست دارید. آن‌قدر به افکار منفی خود گرسنگی بدهید تا بمیرند.
برای گلی توضیح دادم که برای بهبود بخت و اقبال خود و «خوش‌شانس» شدن، ابتدا باید به خود بقبولانی که هر آنچه اتفاق می‌افتد، تقریباً همیشه حاصل کار خودت است؛ پس سعی کن به اموری که درست پیش می‌روند و نتایج مثبت دارند فکر کنی نه به اتفاقات بد. سپس گلی سعی کرد موقعیت کنونی خود را به شکلی بی‌طرفانه مرور کند. متوجه شد فقط به کمی استراحت برای خود نیاز داشت. دوری از کار و دوری از رابطه‌ای که به‌تازگی خراب شده بود. واقعاً به مقداری زمان نیاز داشت تا قبل از آنکه کار و زندگی خود را از سر بگیرد، ذهن خود را پاک‌سازی کند. وقتی احساسات ناشی از دل‌شکستگی فروکش کرد، دوباره برای بهبود فرصت‌های فروش کسب‌وکار خود تلاش کرد و به دنبال سرمایه‌گذاران جدیدی گشت که برایش مناسب‌تر باشند.

 

چند ماه بعد به من گفت که بالاخره دو سرمایه‌گذار پیدا کرده است که واقعاً به پروژه‌ی او علاقه‌مند شده‌اند و قصد دارند برای رشد این کسب‌وکار با او همکاری کنند. واقعاً از این‌که توانسته بود کنترل سرنوشت خود را پس بگیرد و به چیزی که می‌خواهد برسد، خوشحال شدم.
«سرنوشت» شما واقعاً به انتخاب‌های شما بستگی دارد. زمانی که اتفاقات تصادفی رخ می‌دهد، که البته همیشه رخ می‌دهد، آیا انتخاب شما تبدیل کردن آن‌ها به فرصت است، یا می‌نشینید و گله و شکایت می‌کنید؟

بعد چه می‌شود؟

حالا دو کار ساده را که می‌توانید برای به دست آوردن کنترل سرنوشت خود و خلق خوش‌شانسی برای خود انجام دهید، یاد گرفتید. اما کار تمام نشده است! این روش‌های ساده که اینجا یاد گرفتید فقط بخشی از ۷ مهارت‌ اساسی هستند – یک مجموعه مهارت که قدرت خلق راه‌حل‌های دائمی برای مشکلات بزرگی را در اختیار شما قرار می‌دهند – هر مشکلی در هر زمینه از زندگی!
اگر فکر می‌کنید «دچار بدشانسی هستید»، می‌توانید با این ۷ مهارت اساسی، تغییری واقعی ایجاد کنید و زندگی را از نو آغاز کنید. شاید حتی از آن چیزی که فکر می‌کردید نیز آسان‌تر باشد:

چگونه می‌توانید زمانی که به نظر می‌رسد بیش‌ازحد دیر شده است، زندگی خود را از نو شروع کنید؟

می‌گویند توماس جفرسون کلمات زیر را به زبان آورده است:
«من شدیداً به شانس اعتقاد دارم، و به نظر من هر چه بیشتر تلاش کنم، خوش‌شانسی بیشتری خواهم داشت.»
درنهایت شانس شما همان چیزی است که شما انتخاب می‌کنید.

ایده‌های بیشتر در ارتباط خلق خوش‌شانسی به دست خودمان

  • چطور می‌توان زمانی که درهم‌شکسته‌ایم، جلوی افکار منفی خودکار را بگیریم
  • ۸ قدم برای داشتن خودانگیزش حتی در دوران سخت
  • آن‌قدر در زندگی گرفتار شده‌اید که دیگر می‌خواهید تسلیم شوید؟ کمک اینجاست!

کتاب درباره‌ی به دست آوردن کنترل زندگی

  • چطور کنترل زمان و زندگی خود را به دست آورید؟ نوشته‌ی آلن لاکین
  • محدودیت‌ها: کی بگوییم بله، چطور بگوییم نه، تا کنترل زندگی را به دست آوریم نوشته‌ی هنری کلاود
  • کنترل زندگی خود را به دست آورید: یک برنامه‌ریزی ۲ ساعته برای کمک به تعیین و رسیدن به اهداف نوشته‌ی ریچل روف

 منبع: چطورپدیا

چطور یک دوست ناسالم را تشخیص دهیم؟

چطور یک دوست ناسالم را تشخیص دهیم؟

۱- زمانی که توسط دوستی تحقیر می‌شوید، چشم خود را باز کنید! دوستان برای این در کنار ما هستند که از ما حمایت کنند. نه به این معنی که همواره ملزم‌ هستند تا ما را تائید کنند یا سلیقه خود را به خاطر دوست‌شان تغییر دهند؛ اما معمولاً تمایل به احترام متقابل در دوستی، شریک بودن در شادی دوست خود و پذیرش تفاوت‌های موجود چه در نگرش‌ها و چه در عملکردها در دوستی‌ها وجود دارد. دوستی که مدام فرد را تحقیر کرده، با حرف‌های خود احساس کوچک بودن و ناراحتی در او به وجود آورد، یا حتی اگر باعث شود احساس کند که لایق نبوده و سزاوار ترحم است، این فرد دیگر دوست به‌حساب نمی‌آید، شما یک دوست از دست داده و یک منتقد خریده‌اید! اگر این اتفاق مرتب رخ می‌دهد، شک نکنید که در یک دوستی ناسالم قرار گرفته‌اید.

۲-در ارتباط با دوست سخن‌چین محتاط عمل کنید. دوستی که پشت سر دوستان خود داستان‌سرایی می‌کند، نمی‌تواند دوستی واقعی باشد. در عوض با دوستی با چنین فردی فرصت جمع‌آوری اطلاعات و پخش کردن آن‌ها را به او تقدیم می‌کنید. اگر چنین اتفاقی در اطراف خود احساس می‌کنید، در یک دوستی ناسالم قرار گرفته‌اید. البته می‌بایست مراقب باشیم که طبق گمان و فرضیات عمل نکنیم. اگر دوستی یک بار خطا کرده است، شاید دلیل آن کنترل بد اوضاع بوده و ممکن است برای کار خود عذرخواهی کند؛ اما تکرار این مسئله به‌طور مرتب هشدار دهنده است.

۳-تمسخر را با دقت تحت نظر داشته باشید. مسخره کردن همواره با شوخی ملایمی نسبت به اشتباه شخصی دیگر، آمیخته به علاقه و محبت واقعی در دوستی ریشه می‌دواند؛ اما اگر این رویه تبدیل به عادتی در دوستی شود، علی‌الخصوص میان جمع، این نشانه‌ای بر دوستی ناسالم خواهد بود. چنین شخصی پس از مدتی جهت دفاع از خود هنگام نقد شدن و برگرداندن آن نقدها به خود فرد از این مکانیزم دفاعی استفاده خواهد کرد. در چنین شرایطی فرد تبدیل به هدفی برای بازتاب پتانسیل حمله‌ی دیگران به خود آن‌ها خواهد شد.

۴-احساس خود نسبت به آن دوست و زمانی که باهم می‌گذرانید را در نظر داشته باشید. این سؤالات را از خود بپرسید:

 

  • آیا این رفتاری است که آن شخص به‌تازگی از خود نشان داده یا مدت‌ها است که به همین شکل رفتار می‌کند؟
  • آیا پس از گذراندن وقت با این شخص ناراحت هستید؟ آیا این زمانی که صرف بودن در کنار دوست خود می‌کنید، حالت تدافعی یا آشفته به شما می‌دهد؟
  • آیا وقتی کنار او هستید، باید همواره به‌جای راحت بودن و «طبیعی بودن» برای توجیه رفتار خود زمان صرف کنید؟
  • آیا با این شخص احساس خوشحالی می‌کنید؟
  • آیا احساس شخصی را دارید که تحقیر شده، مورد حمله قرار گرفته و یا از او سوءاستفاده شده است؟
  • آیا این دوستی بی‌ثبات و به‌مثابه سخت‌کوشی مداوم است؟
  • آیا نسبت اتفاقاتی که برای دوست‌تان رخ می‌دهد، احساس گناه می‌کنید؟
  • آیا این شخص به اعتماد شما خیانت کرده است؟
  • آیا این دوستی بیشتر از آن‌که دوستی متعادل و دلسوزانه باشد، رقابت‌جویانه است؟

۵-عواملی که سبب ایجاد یک دوستی سالم می‌شود را بشناسید. خیلی مهم است که بتوانیم همواره حتی در شرایط منفی با نگاه مثبت به مسئله بنگریم، این مهم سبب می‌شود که بتوانیم احساسات و تفسیر خود از وضعیت موجود را تعادل بخشیم. در یک دوستی خوب و سالم، احساس حمایت دو طرف از یکدیگر به‌خوبی پدیدار بوده و آن دو همواره برای هم مشاور خوبی خواهند بود. دوستان خوب رقابت منفی ندارند، اگر رقابتی وجود دارد به‌طور آشکار تصدیق شده و دستاوردهای دو طرف به‌طور مساوی تمجید و قدردانی می‌شود.

 

  • دوستان خوب به یکدیگر اهمیت داده و رازهای یکدیگر را پیش خود نگاه می‌دارند. در یک دوستی خوب افراد به‌جای ایجاد مشکل برای دوست خود و تحمل آن، برای کمک به دوست خود در غلبه بر مشکلات زمان می‌گذارد. دوستی خوب یک رابطه‌ی خوب است که باعث شده هر دو طرف نسبت به خود احساس خوبی داشته و احساس راحتی کنند.
  • هرچند یک دوستی به میزان یک رابطه‌ی خوب نیازمند تلاش و کوشش است، اما برقراری دوستی خوب تنها با کار و تلاش و کار میسر نیست، احساسی مشابه پی‌ریزی بنا، رشد یک باغچه، لذت‌بخش، پرارزش، سودمند، پر از لحظات بخشیدن و دریافت کردن است.

۶-طبق احساسات و تحلیل‌های خود از موقعیت عمل کنید. اگر نشانه‌های یک دوستی ناسالم را احساس کردید از آن دوستی بیرون آمده و آن را کنار بگذارید. چرا که ادامه دادن به این دوستی ارزش صرف سلامتی، اعتمادبه‌نفس و خوشحالی شما را نخواهد داشت.

 

منبع: چطورپدیا

چطور با کمک خداوند از مشکلات عبور کنیم؟

چطور با کمک خداوند از مشکلات عبور کنیم؟

 «اگر خداوند فرد را به نقطه‌ای بکشاند، خود او را در عبور از آن هدایت خواهد کرد».

 

یکی از بزرگان دنیای تجارت که در برهه‌ای از زندگی شکست خورده بود، تعریف می‌کرد:

«مدتی قبل، از شرکتی که خود طی یک دوره‌ی سه ساله طولانی و خسته کننده بنا نهاده بودم، کنار کشیدم. بیش از ۱۰۰۰۰ ساعت از عمرم و سرمایه‌ای هنگفت صرف توسعه‌ی پلت‌فرم آن کردم. حدود یک سال بعد شریکی برای شرکت پیدا کرده و ۵۰% از سهام شرکت را به او دادم.

 

من ذاتاً آدم بخشنده‌ای هستم. همه می‌دانید، وقتی چیزی را به کسی می‌بخشیم، انتظار نداریم از ما سوءاستفاده کنند. پس از گذشت سه سال کنار کشیدم. باید شخصیت او را می‌شناختم؛ اما نکته‌ی جالب اینجاست که اکنون دیگر ذره‌ای از او عصبانی نیستم. میدانم که خداوند مرا به دلیلی از آن موقعیت نجات داد.

 

از آن زمان به بعد برکات زیادی وارد زندگی‌ام شده و این به طرز حیرت‌انگیزی برای من کافی است. چرا که تصمیم گرفتم به‌جای منفی‌بافی، به نکات مثبت نگاه کنم. وقتی مشکلی رخ می‌دهد، هرکسی انتخابی دارد. می‌توانیم بنشینیم و برای آن اتفاق سوگواری کنیم. می‌توانیم ناراحت باشیم و با دیگران با عصبانیت برخورد کنیم. یا اینکه فقط بگذریم. من تصمیم گرفتم به جای دعوا و مجادله، بگذرم. البته این چیزی نیست که فقط در خون من باشد.

 

کاری که خداوند کرد، تنها نجات من از آن شرایط نبود. او مرا قوی‌تر ساخت. بزرگ‌تر. بهتر. به گونه‌ای که بیشتر قادر به درک جهان وکسب و کار و اطرافیان خود بودم؛ اما مهم‌ترین چیزی که من در میان آن شرایط آموختم آن بود که اگرچه در زندگی با چالش‌های فراوانی روبرو هستیم، اما هدف این چالش‌ها ساختن ماست، نه شکست ما.»

 

زمانی که از اعماق جهنم سختی‌ها عبور می‌کنید، بدیهی است که به این‌ها فکر نخواهید کرد. این تفکرات یک‌باره از ذهن عبور نمی‌کند؛ اما نقطه اوج رشد فرد، جایی دقیقاً در مرکز درد و رنج است. به همین دلیل است که خداوند خود ما را به آن نقطه برده و متعاقباً خود بازمی‌گرداند. قطعاً دلیل و قافیه‌ای برای این کار او وجود دارد. فقط ما در آن لحظه قادر به درک آن نیستیم.

 

باید بیاموزیم که بر روی کارهای خوب تمرکز کنم. بیاموزیم که خصومت، حسرت و درد را در چارچوب در جا بگذاریم و برویم؛ زیرا به عذاب آن نمی‌ارزد. ارزش مریضی و احساسات منفی پس از آن را نخواهد داشت. قانون جاذبه بیان می‌کند که بر اساس انرژی ارتعاشی که از خود ساطع می‌کنیم، چیزهایی را به خود جذب می‌کنیم. هر چیزی مشابه خود را جذب می‌کند. به افکار منفی فکر کنید و خواهید دید که چیزهای منفی اتفاق می‌افتند.

 

حال، چه به خدا اعتقاد داشته باشیم، چه به الله، بودا و یا صرفاً به یکپارچگی معنوی که همه ما را به هم متصل می‌کند، همگی می‌دانیم که چیزی وجود دارد. چیزی فراتر از آنچه قادر به دیدن آن هستیم. چیزی فراتر از داده‌های تجربی که اغلب برای اثبات وجود چیزی به آن نیازمند هستیم. چیزی موجود در اتر، ابدی، کوارک‌ها و لپتون‌هایی که تمام مواد و انرژی‌های موجود در جهان را به هم متصل می‌کنند.

چطور به این سفر اعتماد کنیم؟

می‌دانم که اعتماد به این سفر سخت است. سخت است باور کنیم در گوشه و کنار، چیزهای خوبی برای ما وجود دارند. به‌ویژه در گذر از مشکلات و سختی‌ها. به‌ویژه زمانی که در اطرافمان همه چیز در حال سقوط و اتفاقات بد در حال وقوع است. همه این را می‌دانند. با این حال، اعتقاد واقعی در قلمرو ایمان استوار است. بدان معنی که اگرچه مطمئن نیستیم نجات اتفاق می‌افتد، اما باید وقوع آن را باور کنیم. باید با ثقل وجود خود آن را باور کنیم. این باور به فرد الهام بخشیده و برای ادامه‌ی راه به او انگیزه می‌بخشد. باید به این سفر اعتماد کنید. باید اعتماد کنید که خداوند شما را از آن عبور خواهد داد.

 

یکی از دوستانم تعریف می‌کرد: «در ۱۶ سالگی با یک ماشین تصادف کردم. تأثیر ضربه را خاطرم نیست؛ اما آن‌قدر شدید بود که حدود ۱ متر دورتر از جایی که از آن عبور می‌کردم، وسط یک خیابان شلوغ ۳ بانده پرتاب شدم. شدیداً ناراحت و پریشان بودم. هیچ نمی‌دانستم چه اتفاقی رخ داده، چشمهایم را که باز کردم دیدم که جمعیت زیادی اطرافم جمع شده است. چهره یک زن در خاطرم مانده، چشم‌هایی مهربان داشت. به من گفت که یک تصادف کوچک داشته‌ام. کوچک؟ نمی‌توانستم تمرکز کنم و صحنه‌ای که پس از آن در خاطرم هست، در آمبولانس بودم و لباس‌هایم را پاره می‌کردند. میزان آسیبی که متحمل شدم می‌بایست مرا می‌کشت؛ اما کسی مراقب من بود. تا همین امروز نمی‌توانم سر دربیاورم که چطور ممکن است با اتومبیلی که با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت در حال حرکت است تصادف کنم و جان سالم به در ببرم تا امروز بتوانم آن را تعریف کنم؟ چطور ممکن است ۱ متر در خیابانی شلوغ پرتاب شوم و زنده بمانم؟ زندگی من از آن لحظه کاملاً تغییر کرد. در این اتفاق، همه چیز به کمک دستی دیگری از غرق شدن نجات یافت.»

 

او به این سفر اعتماد کرد. باور کرد که خداوند برنامه‌ی دیگری برای وی داشت. این طرح هیچ ارتباطی با وضع آن لحظه‌ی دست من نداشت. در حقیقت آن روز، خود به‌تنهایی مسیر زندگی‌ وی را تغییر داد. او می‌گوید: «هر چیزی که اکنون در زندگی‌ام دارم از برکت دوراهی آن جاده است. هرچند که دردناک بود، اما مرا به‌جایی هدایت کرد که باید می‌رسیدم.»

رد پا روی شن

چند سال پیش یک قطعه هنری کوچک هدیه گرفتم. نام آن رد پا روی شن بود، شعری بر روی آن نوشته شده بود و تصویری از برخورد امواج به یک ساحل طلایی بود که ردپایی بر روی آنجا مانده بود. من هرگز آن تصویر قاب شده را فراموش نمی‌کنم. بر روی آن، واژه‌های کنایه‌آمیز شاعر خودنمایی می‌کرد:

 

‌شبی، رویایی دیدم

 

همان‌طور که در کنار ساحل با پروردگارم راه می‌رفتم.

 

بر روی پرده شب، تمام روزهای زندگی‌ام را مانند فیلمی می‌دیدم.

 

برای هرکدام از صحنه‌ها، دیدم که دو رد پا بر روی شن نقش بسته است.

 

یکی متعلق به من و دیگری به پروردگارم.

 

راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.

 

آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.

 

در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت اتفاقاً، آن محل‌ها مطابق با سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام بود.

 

روزهایی با بزرگ‌ترین رنج‌ها، ترس‌ها، دردها و..

 

ناراحت شدم و از او پرسیدم:

 

خداوندا تو به من گفتی که اگر بپذیرم که با تو حرکت کنم،

 

در تمام ایام زندگی‌ام کنار من خواهی بود

 

اما اکنون می‌بینم که در غم‌انگیزترین و سخت‌ترین دوران زندگی‌ام،

 

تنها یک رد پا بر روی شن دیده می‌شود.

 

نمی‌توانم درک کنم که چرا زمانی که بیشتر از همیشه به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی

 

خداوند پاسخ داد: «فرزند عزیزم، تو را دوست دارم و به تو گفتم در تمام سفر با تو خواهم بود.

 

من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت.

 

نه حتی برای لحظه‌ای و چنین نکردم.

 

هنگامی ‌که در آن روزها، یک رد پا بر روی شن دیدی،

 

من بودم که تو را به دوش کشیده بودم..»

 

وقتی به اینکه خداوند ما را از درد و رنج عبور خواهد داد فکر می‌کنم این شعر را به خاطر می‌آورم. نکته این است که ما همیشه قادر نیستیم موجودیت همه چیز را درک کنیم. همیشه نمی‌توانیم منطق اتفاقاتی که رخ می‌دهد را درک کنیم. گاهی اوقات اتفاقات بدی رخ می‌دهند که از کنترل ما خارج هستند؛ اما من به‌شخصه، از آن مشکلات به درک بنیادی داشتن ایمان باز می‌گردم. تعریف واقعی ایمان این است: «اعتماد کامل و یا داشتن اطمینان کامل به چیزی»

 

چطور می‌توانیم ایمان داشته باشیم وقتی به کمک خداوند در گذر از مشکلات و مسائل شک داریم؟ اگر همواره با ذهنی بسته و کوته زندگی کنیم، چطور به اتفاقات بزرگ‌تر و بهتری که قرار است رخ دهند اعتماد کنیم؟ نکته‌ای درباره ذهنیت باز و فراخ وجود دارد که باید به آن اشاره کنم. به خاطر داشته باشید که انسان‌ها نیامده‌اند که فقط زندگی کنند، آمده‌اند که رشد کنند و کامیاب شوند. ما نسل‌ها و نسل‌ها برای دستیابی به این کامیابی تلاش کرده‌ایم؛ اما مادامی که ذهن بسته‌ای داریم نمی‌توانیم رشد کنیم. ناچاریم که پا فراتر بگذاریم.

روزهای سخت همیشگی نیستند.

به گفته‌ی رابرت شولر، «روزهای سخت همیشگی نیستند، اما انسان‌های سخت چرا!». بگذارید چیزی درباره‌ی مقاوم بودن و سخت‌کوشی برای پیشروی به شما بگویم، مهم نیست که تاکنون چه اتفاقاتی در زندگی‌تان رخ داده است. مهم نیست از چه شکست‌های عظیم و عقب‌گردها بدی رنج‌ کشیده‌اید، همواره مسیری رو به جلو وجود دارد.

می‌دانم که گاهی رهایی از درد و رنج کار آسانی نیست. غلبه بر احساس خشم یا گناه آسان نیست. خلاصی از غیظی که فرد را به عقب می‌کشاند امری محال است؛ اما هیچ‌کدام از این احساسات منفی کمکی به ما نخواهند کرد. فقط ما را محدود می‌کنند. ایمان خود را حفظ کنید. خداوند شما را از میان مشکلات عبور خواهد داد.

روزهای سخت، قطعاً همیشگی نخواهند بود. اگر هنوز در کشمش با آن‌ها هستید، در اینجا به ۵ کاری که بدون فوت وقت برای عبور از سختی‌ها باید انجام دهید اشاره می‌کنم.

۱-قلب خود را پر از قدردانی کنید.

  • هربار که تصمیم گرفتم بر شکست یا عقب‌گردی پیروز شوم، به این فکر کردم که چقدر برای تمام چیزهایی که دارم قدردان هستم. قدردانی برای چیزهایی که داریم کار سختی است. اغلب اشتیاق ما برای چیزهایی است که در اختیار نداریم. کار بهتری می‌خواهیم. ماشین بهتری می‌خواهیم. یک خانه بزرگ‌تر، همسر، فرزند یا ثروت بیشتر. اغلب برای چیزهایی که در لحظه داریم، قدردان نیستیم.
  • حقیقت را می‌خواهید؟ هر چیزی که همین الان در زندگی خود دارید، روزی یک آرزو بوده است. یک امید یا رؤیا. امروز همه‌ی آن‌ها را دارید؛ اما ما همواره بیشتر می‌خواهیم. البته این خواستن همیشگی، مادامی که به قیمت قدرناشناسی داشته‌هایمان تمام نشود، هیچ اشکالی نخواهد داشت.
  • تصور کنید که در حال حاضر بسیاری از انسان‌ها در شرایطی به‌مراتب بدتر از شما به سر می‌برند. مطمئناً فکر کردن به آن ساده نخواهد بود. یا حتی ممکن است فکر کنید که هیچ‌کس نمی‌تواند در شرایطی بدتر از این باشد؛ اما باور کنید که هستند. در جهان سرد و تاریک بیرون، جنایاتی رخ می‌دهند که فراتر از حد تصور انسان است؛ بنابراین، بار دیگر که به سختی روزهایی که در آن قرار گرفته‌اید، فکر کردید، قلب خود را با قدردانی پر کنید.

۲- خودتان را در آینده تصور کنید.

  • صرف نظر از باوری که دارید، همواره قدرتی محض در افکار متمرکز شده وجود دارد. یکی از راه‌های گذر از دشواری‌ها، تصور خود در آینده است. در این باره سخنان زیادی از بزرگان وجود دارد. درباره‌ی تصور حال خود هنگامی که موفقیتی کسب کرده‌ایم، چه احساسی خواهد داشت؟ آن روز چطور به نظر می‌رسد؟
  • این تصور بسیار فراتر از تعیین اهداف است. این دقیقاً تصور حال خود پس از دستیابی به اهدافمان است. باور کنید، این طرز فکر قدرتی محض و درنده‌خویی خاصی به همراه خواهد داشت. لازمه‌ی آن ذهنی فراخ است. به قول معروف، به چیزی فکر کنید و به آن تبدیل شوید. جمله‌ای درست‌تر از این تا کنون گفته نشده است.
  • این مفهومی است که توسط گرازیوسی، کسی که توسط موفق‌ترین مربیان جهان پرورش داده شده، بیان شده است. ذهنیت بسیار مهم است. وقتی درباره‌ی دستیابی به اهداف دور و دراز سخن می‌گوییم، ذهنیت مهم‌ترین مسئله است. خود را با آنچه دیگران می‌گویند و یا ظرفیتی که خود فکر می‌کنید در وجود شما است، محدود نکنید. ما به معنای واقعی کلمه قادر هستیم تا هر کاری را انجام دهیم.

۳- بر مسئله‌ی همکاری و مشارکت تمرکز کنید.

  • اگر اکنون از درد زیادی در زندگی خود رنج می‌برید، تمرکز خود را روی همکاری با اطرافیان قرار دهید. چطور می‌توانید به دیگران کمک کنید؟ یکی از بزرگان تجارت می‌گوید: «زمانی که از شرکتی که قلب و روحم را در آن ریخته بودم، کنار کشیدم، به جهان بیرون رفتم، انسان‌هایی در بالاترین سطح موفقیت یافتم و پیشنهاد دادم که به آن‌ها کمک کنم. در ازای این کمک هیچ تقاضایی نداشتم. فقط کمک کردم. گفتم اگر اجازه بدهید می‌خواهم به شما خدمت کنم. اگر چیز ارزشمندی دارید که می‌توانید آن را به مردم جهان ببخشید، این کار را بکنید و در عوض آن چیزی نخواهید. در عوض چیزی را قبول نکنید. فقط خوبی کنید و می‌بینید که آن خوبی به شما باز خواهد گشت.»
  • شاید این کار نیروی کارما یا هر نیروی دیگری است که در طبیعت جریان دارد؛ اما به‌درستی عمل می‌کند. بیرون بروید و کسی را بیابید که بتوانید به نحوی به او کمک کنید. حال این کمک خواه با اختصاص وقت، پول و یا سایر منابع در دسترس باشد، آن را انجام دهید. به دیگران کمک کنید. در خدمت باشید. مشارکت کنید. ببخشید و ببخشید و باز هم ببخشید. اینجا دقیقاً جایی است که جادو اتفاق می‌افتد.

۴- صبور باشید، اتفاقات خوب بار دیگر رخ می‌دهند.

  • اگر خداوند شما را به آن نقطه رسانده، خود بنده‌اش را از آن عبور خواهد داد؛ اما این اتفاق در مدت زمانی کوتاه رخ نمی‌دهد. زمان می‌برد. پس صبور باشید. انتظار نداشته باشید که در عرض چند ساعت یا یک روز اتفاقی بیفتد. ایمان خود را حفظ کنید و ثابت‌قدم باشید. به هر سختی که ممکن است، در برابر وسوسه‌ی رها کردن همه چیز و به باد سپردن آن‌ها تسلیم نشوید. ابداً ارزش آن را نخواهد داشت.
  • صبر یک فضیلت است. صبور بودن آسان نیست، میدانم؛ اما بسیار حائز اهمیت است. همواره برنده‌ی نهایی، ایستادگی است. لاک‌پشت برنده است، چون همیشه آرام و پایدار است. اگر تسلیم نشوید، با گذشت زمان می‌بینید که اتفاقات خوب رخ خواهند داد. وقتی سال‌ها بعد به این نقطه از زندگی خود نگاه می‌کنید، از اینکه از پس آن برآمدید، لذت خواهید برد.
  • سعی نکنید فرار کنید. به مواد مخدر و الکل تکیه نکنید. ارزشش را ندارد و تنها شرایط را از آنچه هست بدتر می‌کند. پایدار بمانید و ایمان خود را حفظ کنید. این تنها کاری است که باید انجام شود.

۵- زمان تمام زخم‌ها را التیام می‌بخشد، فقط به آن‌ زمان دهید.

  • زمان همه چیز را حل می‌کند. همه ‌چیز را. وقتی با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنیم، فکر کردن به چنین چیزی مشکل است، اما حقیقت دارد. یک آزمون تورنسل وجود دارد که می‌توانید از آن کمک بگیرید. این سؤال را از خود بپرسید. ۵ سال دیگر، این مسئله چقدر مهم خواهد بود؟ حتی ممکن است نتوانید آن را به خاطر آورید. حتی اگر هنوز در خاطرتان باشد، چقدر در آینده اهمیت خواهد داشت؟
  • اهمیت این مسئله آن است که منابع ذهنی و احساسی و روحی انسان به‌سادگی قابل تخلیه هستند. وقتی اجازه دهید اتفاقات بد چرکین شوند و برای تمرکز بر جنبه‌های مثبت زندگی تلاش نکنید، در سراشیبی سقوط قرار خواهید گرفت. پس مراقب چیزهایی که به آن‌ها فکر می‌کنید و طرز فکر خود نسبت به آن‌ها باشید. مشکلات موقتی خواهند بود.
  • حتی اگر در معرض یک ضرر عمده قرار گرفتید، لازم است پوششی طلایی برای آن بیابید. در حقیقت این پوشش نقشی تعیین‌کننده‌ دارد. همواره در دل شرایط بد، راهی برای ایجاد خوبی دست و پا کنید. همیشه راهی برای انجام این کار وجود دارد. فقط باید آن را پیدا کنید.

 

منبع: چطورپدیا