شروع دوباره زندگی با تغییرات جدید

شروع دوباره زندگی با تغییرات جدید

زندگی

ماندن در منطقه امن خود به‌قدری آرامش‌بخش است که پذیرش تغییرات را به‌مراتب سخت‌تر می‌کند؛ به‌ویژه هنگامی که تغییر مورد نظر آسان نبوده و یا حتی چیزی است که نسبت به آن احساس خوبی نداریم؛ ترسی ناشی از عدم اطمینان راه خود را به ذهن باز کرده و فرد گاهی این فکر را در سر می‌پروراند که برای دستیابی به این هدف، چه چیزهایی را باید فدا کنم؟ شاید بهتر است همین‌جا که هستم، بمانم؟ این جملات آشنا به نظر نمی‌رسند؟

آیا تاکنون در موقعیتی قرار گرفته‌اید که احساس کنید هیچ چیز سر جای خودش نیست؟ زمانی که در رابطه با مسائل کاری و یا در زمینه‌ی روابط شخصی، احساس گرفتاری و نارضایتی از وضع موجود را داشته باشید؟ اغلب می‌دانیم که به تغییر نیاز داریم؛ با این وجود از تصمیم‌گیری آگاهانه برای برداشتن گامی رو به جلو می‌هراسیم؛ زیرا احتمالاً هنوز نمی‌دانیم که چه چیزی می‌بایست تغییر کند.

ممکن است طی ۵ سال گذشته در یک شرکت خاص و در یک جایگاه ثابت کار کرده باشید. شاید نتوان گفت که از شغل خود بیزار هستید؛ اما فکر انجام این کار برای ۵ یا ۱۰ سال دیگر مو بر تنتان سیخ می‌کند و تمایل دارید که کاری مفیدتر و یا فعالیتی کاملاً متفاوت‌ انجام دهید.

حتی ممکن است در اواخر دوران میان‌سالی خود باشید. زمانی که در یک مسیر شغلی خوب قرار گرفته و اتفاقات بسیاری در اطرافتان جریان دارد، مانند خانواده‌ای که به آن‌ اهمیت می‌دهید. از لحاظ مالی پایدار بوده و احتمالاً در شرف ترفیع کاری نیز قرار دارید؛ اما به طریقی از آنچه تاکنون به دست آورده‌اید، راضی نیستید. احساس می‌کنید چیزی در این میان کم بوده و در عین حال، برای رها کردن تمام ثباتی که تا کنون کسب شده و آغاز جست و جو در پی علایق قلبی، زمان زیادی گذشته است. چرا اکثر ما به‌موجب تفکرات اشتباهی چون دیگر برای آغاز دیر شده یا برای شروع دوباره پیر شده‌ایم، فرصت‌ها و توانایی‌های خود را محدود می‌کنیم؟

یک مثال فرضی

فرض کنید دوستی داریم که در اواسط دهه چهارم زندگی خود بوده، مدیر ارشد یکی از شرکت‌های بزرگ است و بیش از ۱۵ سال به حسابرسی برای آن شرکت اشتغال دارد. چنین فردی یقیناً درآمد خوبی دارد، مالک یک آپارتمان شخصی است و از خوشی‌های زندگی خویش لذت می‌برد؛ اما برای تمامی این تسهیلات، می‌بایست سختی کار خود را تحمل نماید! در ظاهر گویا همه چیز بر وفق مراد وی است و احتمالاً گام بعدی ترفیع به درجه مدیریت و یا یافتن همسر مورد علاقه‌اش باشد؛ اما زمانی که از او در رابطه با رضایت شغلی می‌پرسیم، پس از چندین دقیقه تردید می‌گوید: گاهی اوقات آرزو می‌کنم که بتوانم شغل فعلی‌ام را ترک کرده و کاری انجام دهم که دغدغه و استرس کمتری داشته باشد؛ اما او به این شیوه زندگی عادت کرده و احساس می‌کند که برای جست و جو در پس حرفه‌ای جدید، خیلی دیر شده است! خطرات این مسیر بسیار زیاد بوده و تنها کاری که از وی برمی‌آید، تحمل است.

درگیری‌های خارجی که این فرد با آن‌ها مواجه می‌شود، عبارت‌اند از ثبات مالی، نفوذ اجتماعی بر همسالان خود، ترک زندگی مجلل و ثروتمندانه‌ی خود و یا موقعیت و یا شناختی که در ادامه‌ی شغل فعلی کسب خواهد کرد؛ از سوی دیگر، در درون، ترس از دست دادن تمام آنچه در طول عمر خود ساخته او را رها نمی‌کند. طی این سال‌ها، شغل حسابرسی باعث شده او در هنگام اخذ تصمیم‌های مهم بسیار محتاط‌تر عمل کند و اکنون اندیشه‌ی ترک شغل فعلی تنها به خیال جست و جو و یافتن جایگزینی که معنای بیشتری به زندگی‌اش می‌بخشد، به‌قدر کافی منطقی به نظر نمی‌رسد.

چطور می‌توان به دنبال معنای بیشتر بود؟ در حالی که در وهله‌ی اول، کل این مسیر حرکت هوشمندانه‌ای به نظر نمی‌رسد؟

این تفکر ممکن است ناشی از عدم کنترل درونی فرد باشد؛ طوری که احساس کند در مسیر زندگی، همواره عوامل خارجی به‌مراتب بیشتر از اقدامات خود او تأثیرگذار هستند. ممکن است با خود بگویید به‌وفور افراد جوان‌تر و لایق‌تر وجود دارند که توانایی‌هایشان به‌مراتب بیشتر از من است، پس بهتر آنکه در جای خود مانده و با شروع یک حرفه جدید، خطر نکنم. احتمال دیگر آن‌که احساس می‌کنید در این مرحله از زندگی، دیگر زمان و انرژی لازم برای آغاز یک شغل جدید را ندارید.

هر فردی ممکن است روزی خود را گرفتار سناریویی مشابه آنچه ذکر شد، بیابد. این یک مانع است. حال آنکه این مانع می‌تواند تنش‌ها و درگیری‌های شغل فعلی، عدم رضایت فرد از کار خود یا رکود ناشی از فکر عدم پیشرفت باشد؛ فرد باید خود تصمیم بگیرید که آیا می‌خواهد این مانع را از بین ببرد و یا تسلیم آن شود.

هرگز برای تغییر دیر نیست!

خبر خوب این است که ما انسان‌ها، با پیشرفت روز افزون جامعه، برای پوشاندن جامه‌ی عمل به خواسته‌هایی که پیشتر فکر می‌کردیم از سنی به بعد ممکن نخواهد بود، فرصت بیشتری در اختیار داریم. این روزها، افراد بیشتری برای جابه‌جایی مرزها و شکستن کلیشه‌ها تلاش می‌کنند.

اینجا تنها سخن از سن نیست! سن یک وضعیتی از حالت ذهن و یک ساختار اجتماعی است که نباید قابلیت‌ها و جاه‌طلبی‌های فرد را تعیین و یا محدود کند. در روند تغییر، عواملی فراتر از سن و زمان دخیل هستند. این به خود فرد بازمی‌گردد. او و توانایی وی برای پذیرش چالش‌ها و عزم راسخ جهت از بین بردن وضعیت فعلی.

عموماً علت اندیشه‌ی «اکنون دیگر برای تغییر دیر شده»، قیاس خود با سایرین است. فرد خود را با افراد جوان‌تر و موفق‌تر مقایسه می‌کند، در حالی که قیاس درست، قیاس وضعیت فعلی با وضعیت ۱۰ سال دیگر خودمان خواهد بود.

در داستانی که ذکر شد، می‌توان راهکاری به آن فرد ارائه کرد تا به کمک آن بدون هرگونه ریسک زمان، تلاش و تحمل سختی بتواند تحولات گسترده‌ای در زندگی خود پدید آورد و این راهکار ابداً ترک شغل فعلی و یا غرق شدن در کار نیست. این افراد با ۷ مهارت بنیادی که در ادامه‌ی مطلب معرفی می‌شود، می‌توانند در کنار تقویت کنترل درونی خود جهت ایجاد تغییرات لازم در زندگی، مجدداً کنترل کامل حرکات خود را در دست گرفته و موانع پیش رو را از بین برند.

راه حل: ۷ مهارت بنیادی زندگی

این هفت مهارت نکات جدیدی نبوده و تقریباً تمامی افراد بدان آگاه هستند؛ تنها مسئله‌ی مهم، چگونگی برقراری ارتباط مابین این مهارت‌ها و تفکر عمیق در آن‌ها جهت شناسایی قابلیت‌های فردی است. پس از شناسایی این مهارت‌ها، فرد درمی‌یابد که ابعاد گوناگونی برای مشاهده و انجام کارها وجود دارد. خلاقیت چیزی به‌مراتب فراتر از یک استعداد طبیعی است و با کنترل درست آن، می‌توان موانع پیش رو را به‌سادگی حذف کرد.

حال به کمک این ۷ مهارت بنیادی، دیگر رکود و عقب‌گرد معنایی ندارند! فرد با به‌کارگیری درست خلاقیت، رو به جلو حرکت کرده و در کنار موفقیت‌های شغلی، در سبک زندگی شخصی خود نیز تغییراتی را مشاهده خواهد کرد.

تمام موفقیت‌های زندگی انسان، چه در مسائل کاری، روابط شخصی و یا حتی سلامتی وی، توسط این ۷ مهارت‌های ذهنی قابل دستیابی بوده و با کسب آن‌ها، صرف نظر از سن، علاوه بر پیشرفت در تمامی بخش‌های زندگی، از زندگی روتین خسته کننده‌ی خود خلاص خواهیم شد.

بیش از ۳۰٪ بزرگ‌سالان چنین بحرانی را تجربه می‌کنند. خود را نجات دهید! تمام تلاش خود را به کار بندید تا نهایتاً پس از بازنشستگی و در سنین کهن‌سالی، احساس فرد پرحسرتی که در تمام طول عمر تسلیم تقدیر خود بوده را نداشته باشید. به زندگی خود اجازه ندهید ثابت و بدون تغییر بماند تا پس از ۲۰ سال تلاش سخت و مداوم تازه به خود بیایید! از قابلیت‌های فردی خود که در پس وضعیت فعلیتان پنهان شده، ناامید نشوید. تلاش کنید تا در سن ۴۰ سالگی، ده برابر نسبت به سن ۲۰ سالگی خود موفق‌تر باشید! بدون ترک شغل و مسئولیت‌های فعلی، به دنبال خواسته‌هایی که در تمام طول عمر در سر پرورانده‌اید، بروید. دید خود را باز کرده و انرژی و انگیزه خود را به زمانی بازگردانید که زندگی همچنان مملو از رویاها و خیالات زیبا بود؛ این بار به همه‌ی آن‌ها دست یابید!

 

منبع: چطورپدیا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.